به بزرگي كلاب چند روز پيش نبود ولي ميتونم بگم خيلي قشنگ بود و... گرون؟
"دوستات رسيدن؟""راستش نميدونم بزار زنگ بزنم."
همينكه الكس گوشيشو از جيبش دراورد و شماره رو گرفت يه دختره با سرعت وحشت ناك زيادي پريد بغلش.
ميتونم بگم الكس يه متر پرت شد عقب و قيافه من خيلي ديدني بود.
"الكسسس خودتی؟ بالاخرههههه. باورم نميشه دوباره ميبينمت. كجا بودي؟ اینجا چی کار میکنی؟ من خيلي نگرانت بودم! همه نگرانت بودن دو ماه ازت خبري نبود"اگه نميدونيد بايد بگم كه هنوز تو بغلش بود.
الكس هم بعد شكي كه به بدنش وارد شده بود كم كم بغلش كرد و قيافش خيلي مضطرب بود ولي خودشو جمع كرد."چطوري مَدي؟ متاسفم بابت اون قضيه ولي حالا كه اينجام! خيلي خوشحالم كه ميبينمت"
بالاخره ولش كرد. كَنه...
يني چي كه دوماه ازش خبري نبوده؟ همه نگرانش بودن؟ قضيه چيه؟"امم مدي اين جين عه. جين مدي."
با اون سرعتي كه پريد بغل الكس ميتونم بگم كه اصلا متوجه من نشده بود."خوشبختم جين."
"منم همينطور مدي"
اگه بخوام باهاتون صادق باشم باید بگم مدي خيلي خوشگل بود. قدش از من بلند تر بود و موهاي بلوند و چشماي عسلي داشت. دختر كيوتي بود كه ميتونم بگم شايد دو سه سال از من بزرگتر بود.
Maddy
بعد از ديدار غير منتظره دوست الکس، مدي تصميم گرفت كه يكم پيشمون بشينه ولي گفت كه زود ميره چون با كسي قرار داره. الكس هم بالاخره تونست به دوستش زنگ بزنه كه اونم گفت تا نيم ساعته ديگه ميرسه.
"خب جين كجا با الكس اشنا شدي؟"
"راستش داستانش طولانيه ولي تقریبا یه ماه پیش تو شفيلد."
وقتي اينو گفتم احساس كردم مدي خيلي ناراحت شد
خواست یه چیزی بگه اما انگار حرفشو خورد.
ولی بعد چند ثانیه با لحن خیلی سرد یا باید بگم نگرانی صحبت کرد:"الكس؟"
الكس بعد از حرف من سرشو گرفته بود پايين و سعي ميكرد به مدي توجه نكنه. مگه چی گفتم اخه؟
"همم""ميتونم يه لحظه يه چيزي بهت بگم."
"اممم... اوكي "
دوتاشون پاشدن وايستادن."جين ميتوني همينجا منتظر باشي؟ من و مدي ميريم نوشيدني بگيريم تا بقيه برسن."
"آاا اوكي اوكي مشكلي نيست"
"چي بگيرم برات"
"هرچي خودت ميخري"
"اوکی. سريع برميگرديم."
مدي خيلي زن باكلاسي بود. اخلاق خاصي داشت. اون تايپ شخصيتي بود كه امكان نداشت من باهاش دوست شم. من و مدی شبیه هم نبودیم با پنج دقیقه شناختی که ازش دارم میتونم بگم که ادم یه اجتماعی بود که دقیقا برعکس منه. اگه من و مدی تو یه اتاق باشیم اول اونه که شروع به حرف زدن میکنه، اول اونه که سر صبحبتو باز میکنه ولی من... هیچ وقت اتفاق نیوفتاده که یه مکالمه رو شروع کنم. همیشه میترسیدم و یا شاید خجالت میکشیدم و موضوع اینجاست که حقیقت اینه که من فقط اعتماد بنفس حرف زدن با مردم رو نداشتم البته این قضیه تو حالت مستیم صدق نمیکنه! ازش بدم نميومد فقط هيچ حس خاصي نسبت بهش نداشتم.
معلوم بود كه الكسو خوب ميشناسه . يه كميستري عجيب بينشون بود.
صد در صد باهم نبودم چون مدي گفت كه دوماه از الكس خبر نداشته. ولي بنظر صميمي ميومدن. شاید اکسشه...نميدونم دارن اون سمت بار درباره چي حرف ميزنن ولي حدس ميزنم يه ربطي به اينكه من به مدي گفتم چطوري با الكس اشنا شدم داره،الانم كه دارم بهشون نگاه ميكنم خيلي قيافه جدي اي دارن . الكس صاعداشو روي ميز بار گذاشته و پشتش به من بود اما مدي روي يكي از صندلي هاي جلو بار پشت به كانتر نشسته بود و ارنجاشو به كانتر تكيه داده بود. اينكه منو اينجا تنها گذاشت خيلي جالب نبود ولي خب يكم تايم ميخواستن و من بهش احترام ميزارم.
——————
وقتي ديدم يكم صحبتاشون طول كشيد منم از فرصت استفاده كردم تا برم سرويس بهداشتي.
وارد سرويس بهداشتي شدم و رفتم داخل يكي از كيوب هاي دستشويي كه حس كردم در باز شد. اولش توجهمو جلب نكرد ولي بعدش متوجه شدم كه صداي مدي داره مياد. که انگار داره با تلفن حرف میزنه."اره. نه نه حالش خوبه. راستش حالش خيلي خوبه الان *مكث چي؟ نه من كه به تو گفتم هيچ ربطي به تو نداشت اون فقط میترسه. توالكسو نميشناسي. من دارم بهت ميگم يه فرصت بهش بده.*مكث ببين اگه سريع دوباره دست به كار نشي همه چي خراب ميشه. همين الانشم يه دختره پيشش بود كه من تاحالا نديده بودمش. نزار الكس برگرده سمت هوك اپ با دختراي رندوم. الان به يكي نياز داره كه دوستش داشته باشه و خب توعم كه دوستش داري پس مشكل چيه؟ اون تورو میخواد يالا دختر فردا بهش تكست بده. مطمئنم جوابتو ميده.*مكث نه نهه من خودم باهاش حرف زدم. رو حرف من كه حرف نميزنه. پس بجمب زودتر. اره اره... منم دوست دارم اوكي خدافظ"
در بسته شد و فكر كنم مدي رفت بيرون.
قضيه چيه؟ من يه دختر رندومم؟ الكس دوست دختر داره؟ اینجا چه خبره؟
YOU ARE READING
| Sweet dreams | alex turner persian fanfic
Fanfictionاعتياد داشتن به چيزي با عاشق چيزي بودن فرق داره من بهش اعتياد داشتم