1.بیاین اول کاری یکم باهم آشنا شیم !

16 2 16
                                    

خب ! گفتم یه ریویو عه کوچیک بدم از خودم .

بار ها ملت بهم گفتن که اینقدر راحت خودتو باز نکن واسه ملت . همه فان و ازشون میگیری و دیگه واسه شون حوصله سر بر میشی !
حتی یادمه یه بار آتنا ( یکی از دوستامه توی پارت های بعدی دوستامو کلت بیشتر معرفی میکنم ) سر یکی از بورد گیم هایی که باهم بازی میکردیم بهم گفت:
- ببین ، باید مثل یه بازی باشی ( مثلا پازل ) واسه ملت که خوششون بیاد ازت .
+خب ینی چی این ؟
-ینی اینکه ملت از روند یه بازیه که معما طوریه و هیجان میده بهشون اینکه ای بابا الآن قراره چی بشه و کدوم قطعه به کدوم قطعه بخوره و فلان قطعه کجاست و اینا هست که تا ته بازی میرن و درصد خیلی زیادیشون وقتی بازی یا پازل رو تموم کردن دیگه بازیش نمیکنن و جذابیتش رو واسه شون از دست میده و قابش میکنن و به عنوان یه رکورد یا افتخار یا هرکوفتی که هست آویزونش میکنن به دیوار اتاق به درد نخورشون !
( لازم به ذکره که آتنا خیلی مودبه و خب قطعا من از زبون خودم اون چیزی که بم گفته رو بازگو دارم میکنم )
.......
آقا بگذریم ...
( راستی اینو بگم که مخ من قدرت نامحدودی داره که بشینه با خودش -این دیس کِیس با شما - حرف بزنه . و اینقدر از این در میرم به اون شاخه و تاپیک هامو عوض میکنم و حتی خیلی وقتا درختامم عوض میکنم که حتی خودم یادم میره میخواستم از اول راجع به چه تاپیکی حرف بزنم چه برسه به شما عه خواننده . پس یاواش فحش بدین و همیشه آماده باشین که گوزپیچ بشین :دی )

فکر کنم سه شمبه شب ( 20.11.00 ) بود اومدم یه انونسمنت دادم به همه که آیم بک و این داستانا .
چهارشنبه شب اومدم این تیکه بالایی رو شروع کردم . و خداروشکر که گرفتم خوابیدم بعدش یهو وگرنه الآن خدایان و اساطیر یونانی با همه اون دبدبه و کبکبه شونم نمیتونستن جمعم کنن :دی

و اینکه الآن اومدم ادامه ش بدم . دیدم ۹ تا نوتیف عه خیلیییییی سوییت دارم از آدمای خیلییی سوییتی که میشناسم . یکیشون که خوارُمه ( ورژن شیرازیه خواعهر ) که فاااااک اخیرا هر موقع باهاش حرف میزنم یا یه مسیج ازش میبینم چشمام اشکی میشه و میخندم همزمان با اشکام ! 😭❤

اینطوری که اومده بود کلی به کره خرش که من باشم ابراز عشق کرده بود این هِر وِی ! که باعث شد چشمام اشکی شه. بعدش دوباره ریپلای کرده بود گفته بود :
-کو اینجارو بی دی اس ام گرفته ؟! تقصیر خودته و سرچای کصافطتتت ها هاااا BUSTED !
که خب مجبورم کرد با چشمای اشکی بخندم . ایح 🥲🤦🏻‍♀️❤

اون یکی ام شمیمه که یه جورایی خواهر کوچولوم میدیدمش یه زمانی و خب فاک به من یادم رفته بود احوال خواهرمو بگیرم و خب متاسفانه یه مدت درگیر چرت و پرتای زیادی بودم ( نات این عه بد وی ، شاید یه ذره ش این عه بد وی بود ! ) شدیدا بامعرفته و دوست داشتنی . آخرین بار که باهاش حرف زدم درگیر یه سری فاکدعاپ شت های نوجوونی بود . امیدوارم گذشته باشه ازون و حالش خوب باشه .🥲❤

زندگی یه اِلی Where stories live. Discover now