قسمت چهارم : امیلی واسه پسرا فرستادش
_ام:کارتون خیلی خوب بو بچه ها مرسی
_برایان یکی از اعضای گروه :خیلی خوشگل شدی امیلی
_انا:برایان
_برایان:خب تو هم خوشگلی
همه بچه ها زدن زیر خنده
_آستین اون یکی از اعضای گروه : خب برایان راست میگه امیلی امروز خیلی خوشگل شده چشم منو گرفته ولی انابل تو هم خوشگلیا دایانا هم ک ما نمی بینیم همش در حال جمع و جور کردنع
_دایانا :خب چیکا کنم
بشینم شما رو نگاه کنم
_ام :بستون نیست انابل عزیزم پاشو بیا کمک من
_انا:مگ داری چیکار میکنی
_ام:تماس تصویری برقرار میکنم
_انا:بلد نیستم
_برایان:من بلدم بیام
_انا :خودم کمکش میکنم
_ام :تو ک بلد نیستی
_آستین :حالا با کی داری تماس تصویری برقرار میکنی؟
_ام:یکی از دوستام
_برایان :دختر یا پسر
_انا :به تو چ
_ام :دختره اما اینجا نیست اصا بیخیالش خونه ک رفتم اگ شد تماس برقرار میکنم
______________________
داستان از نگاه امیلی:
این چن مدت انابل خیلی روی برایان حساس شده بود فک کنم دوسش داره
دلم نمیخواست برایان بهم گیر بده چون علاقه ای ب......
ادمین#rahoia
YOU ARE READING
What about love???
Randomکامنت فراموش نشه. **************************************** Sey me what about love I love your eyes