پارت اول

195 43 8
                                    

جونگین.

تو ایینه به خودم نگاه کردم مگ من چ گناهیی کردم ک منو زشت افریدیی خداا
من من دیگه ازشش متنفرممم

من از اوه سهون متنفرمممم

من فقط میخاستم یکم کنارش باشم مگ زشتی انقدد ازاردهندس

من نم.. نمیخام. زشت باشمم

هق هقاش شروع شد

سهون.. چ... چرااینکارو کردیی من دوست داشتمم
ام اما دیگ نهه دیگ هیچ عشقی بین ما نخواهدد بود

فلش بک

اماده شده بود روبروی ایین ایستاد و گفت
. امروز دیگه وقتشه

سه سالی که به این کالج اومده بود عاشق یک الفای زور گو شده بود

حتی با اینک اونو گروهش هرروز اونو ازار می دادن و بهشت میگفتن تاحالا. امگایی به زشتی اون ندیدن

اما دیروز فهمیده بود ک همون الفا الفای حقیقیشه

راه مدرسه رو پیش گرفتم تو راه هرچی که باید میگفتم رو تو سرم هی تکرار میکردم

خیلی زوق داشتم شاید حد اقل چون امگاش بودم منو قبول میکرد دیگه نه

دم مدرسه بود وقتی که وارد شد یکی پرید بغلش

بکهیون: چطوری عشق زشت من

جونگین: اولندش زشت عمته دومندش نزدیک بود به کشتنم بدی ترسیدم

بکهیون: ناسلامتی من هیونگتم این چ طرز برخورد با بزرگ ترته

جونگین: همینه که هست

بکهیون: خوب حالا بگو چرا انقد تیپ زدی

این لباس گرونو از کجا گرفتی تا اونجایی ک یادمه پول تاکسیتم من میدم

جونگین؛: از یجایی جورشش کردمم دیگهه اه ولم کن بیا بریم که امروز بهترین روز زندگیمههه

بکهیون: باشه ولی حتما میگی این لباسو از کجا اوردی

بغزشو قورت دادا اخه چطور میتونست به بکهیون بگه که این لباسو قرض گرفته حتی واسه ی یه قرض ساده سه یه هفته رو کار کرده بود تا بتون حد اقل این لباسو قرض کنه
اما هیچ چیزی مهم نبود بخاطر سهونش هر کاریی میکرد

بکهیون: مثل اینکه یکم دیر رسیدیم کلاس

استاد. به بکهیون  و اون امگای زشت باید دعوت نامه میفرستادم تا بیایین

همیشه میدونست استادش ازش متنفره
اونم فقط بخاطر اینکه زشته

بکهیون. اقا دیگ تکرار نمیشه

جونگین: اقا تخصیر من بود ک دیر کردیم لطفا بزارین بکهیون بشینه

استاد: تو دهنتو به بند همینجویشم با حضور زشتت به زور تحملت میکنیم

توزیبایی♡Where stories live. Discover now