..

136 39 9
                                    


جونگین

ج. فاعکک زیادی خوگل شدمم

فرشته. تو لیاقتشو داری

ج. اما برای چی منو به این تبدیل کردی

ف. ر. برای اینکه خودتو تغییر بدی و قوی بشی

ج. اما من با این قیافه چجور برم مدرسه یه ساعت دیگه مدرسه دارم

ف. ر. نگران نباش فکر اونم کردم اسم جدید تو کایه و16سالته وراحیتتم دیگه شکلاته

ج. امیدوارم بتونم راحت باهاش کنار بیام

ف. ر. من دیگه میرم از این فرصت بدست اومده بهترین استفاده رو ببر
__________________________

باورش نمیشد الان تو مدرسه با این قیافه ی جدید بود
قدش کوتاه شده بود درست اندازه ی بکهیون و هیکلشم ضریف و اندامی
و با این هودی و شلوار جذب خیلی خاستنی شده بود
هنوز نیومده داخل یه عالمه شاگرد دورش جمع شد

ــ اواووو امگایی جدییددد

ـــ مثل فرشته ها میمونه

ــ وای خدااا چشاشوو زومورودیه

ـــ اولین امگایی ک چشماش این رنگیه

جونگین صداشون میشنید صدای همه ی اینایی که دیشب وقتی افتاد تو گل مسخرش کردن و بهش میخندیدن

استاد جانگ ــ بریدد کنارر بزارید بیاد
چرا انقدر دورشو شلوغ کردید مگه امگا....
استاد جانگ تا چشمش به جونگین افتاد از زیبایی بیش از هدش زبونش بند اومد

ا. ج.ــ بب.. خشد.. چیزه اومم تو ش.. شاگرد جدیدی

ج. بله اقا

ا. ج ــ اسمت چیه

ج. من اسم من کایه و خوب 16سالمه از یه شهر دور اومدم

ا. ج ــ اها من این برگه رو بهت میدم سریع برو کلاست و اینو بده به معلم

ج. چشم اقا
و سریع رفت بیرونو درو بست

استاد جانگ. وای خدای من عجبب امگایی
اون احمق چاق فک نکنم بیاد مدرسه پس جای اونو میدم به این فرشته ی چشم زومورودی
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
با اجاز گرفتن در کلاس رو باز کرد
همه با لبخند که این سر واونسرش تا بناگوششون باز بود به جونگین خیره شده بودن

روبه جمعیت کردو و گفت
ج. سلام اسم من کایه شاگرد جدیدم امید وارم دوستای خوبی برای هم باشیم
با اشاره خانم هان رفت و روی صندی جلویی کنار یه امگا نشست

چانیول.. واوو وو عجبب امگایی تو اشاره کن من برات شوهر میشم دوست معمولی سهله

کریس. عجب چیزیهه

سهون. بدک نیست

چانیول. سهون شوخی میکنی فک کنم تو الهه یونانی میخایی نه امگا اما خوب اولین باره تو به یه امگا میگی بدک نی

لی. خودتونو جمع کنین دیگه امگا ندیده ها

چانیول. مگه نمیبینی چ دافیهه خداا چشاشوو اولین امگاییه ک چشماش رنگیه و این یکم عجیبه

کریس. موافقی باهم بکنیمش
چانیول. یسسسسس

لی. خاک تو سرتون کنن منحرفای بد بخت

سهون. خفه شین همتون

سهون برای یه ثانیه چشمش به امگا افتا

سهون.. خوب شاید بتونیم یه مذاکره ای بکنیم چشم زومورودیه من
ـــــــــــــــــــــــــــــــــ
همه از کلاس بیرون میرفتن
فقط کای و سهونینا بودن
میخاست بره بیرون که یکی در رو بست

چانیول.. کجا میری جیگرر

کرییس.. بگو ببینم چند سالته

کای. لوزوم نمیبینم بخوام به شما بگم

سهون. اسمت چیه

کای. گفتم که...
سهون. بگو وگرنه همینجا به فاکت میدم

چانیول. منم همینطور
کریس. منم همینطور

کریس و چانیول هر دو باهم گفتن

لی. مگه میخوایدد برا بچه تریسام برید ببندین دهناتونو

یه لحظه همه حواسشون به جای خالی کای افتاد

سهون. خدا لعنتتون کنه
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
کای با عصبانیت تو خونه میچرخید
ــ واقعا خیلیی منحرفو هرزننننن
حالم از تک تکشون بهم میخورههههههه

ــــــــــــــــــ sehun
چانیول. همش تخصیر توهه کریس اگه دهن فاکیتو میبستی منو سهون میتونستیم اون جیگرو بکنیم

سهون. من و تو

چانیول. اره منوتو نگو بعد این همه سال رفاقت هنوزم خسیسی یکم شل کن دادا
امگای منو تو نداره که باهم یه حالیم میکنیم

کریس. چان بیب قرار نیس امگای مردومو بکنی چون اون امگا مال منه

چان. ببند گاله رو تا نکردمت

کریس. دیکت دوسانتم نی میخوای منو باش بکنی
چان. میخایی بکشیممم پایینن

کریس.. بکشیییممم

لی. خفههه شین

سهون. همهه برین از خونه ی من بیرونن

چانیول. سهوناا

سهون. بیروننن

همه دم در بودن که چان یهو برگشت و گفت
چان. میخواستی بکنیش یادت نده پی بدی منم بیام
سهون لنگ کفششو اورد و پرت کرد سمت در اما متاسفانه به دربسته خورد

سهون با فکری که به سرش زد نیش خندی زد
سون. فردا میبینمت چشم زومورودیه من

توزیبایی♡Where stories live. Discover now