•_یک

542 61 9
                                    

"KYUNG POV"

عاحح...فاکک!!
دوباره قراره بخاطر این ساعت کوفتی
دیرم بشههه...لعنتییی...

ببخشید که از اول خودمو معرفی نکردم..
من دو کیونگسو هستم..
دو کیونگسوو..
من و بهترین دوستم، بیون بکهیون...
تو یک اتاق کوچیک ...
زندگیمون رو با هم شریکیم...
اونم مثل من وضع مالی چندان مناسبی نداره...
ولی زندگیمون...
با کار پاره وقتی که داریم
بالاخره میگزره....

"کیونگسو:لعنتییی...بکهیونننن چرا بیدارم نکردیییی...؟؟"

بکهیون در حالی که خمیازه میکشید از حمام خارج شد و گفت:"خدای منننن..."
خمیازه دیگه ای کشید و گفت:
"یکم ریلکس کننن چیزی که نشده..حالااا ی امروز رو سرکار نرو...چیزی نمیشه در حموم بست،بدنشو روی تخت مشترکمون ولو کرد
با نا امیدی،نگاهی بهش انداختم..

لنگه کفشی که دستم بود رو،
به سمت کمرش پرت کردم...

"بک:عایییییی..چه خبرتهههه..؟؟
(با گریه ی فیکی دادش بلند شد.)"

بهش چشم غره رفتم و شروع به پوشیدن لباسام کردم..

"کیونگسو : بیون بکهیونننن به نفعته که هر چی زودتر اون باسن مبارکت تکون بدی و از رو تخت بلند شییی...تا از خونه ننداختمت بیرونن ..."

با ناله ای از سر نارضایتی از جاش بلند شد و در حالی که مشغول لباس پوشیدن بود پیش خودش زمزمه کرد:

"بک:بعضی وقتها این سوال برام پیش میاد...
که چطور هنوز با آدمی مثل تو دوستمم...؟!

ولی من صداش شنیدم و در جواب گفتم:

"کیونگسو: چون اگه این آدم نبود،جنابعالی الان مشغول برق انداختن کفش بقیه میبودیی...
کامااااننن..تو عاشق پیشه ی منییی.."

"بک:هیعععع..!!محض اطلاعتتتت من عاشق پیشت نیستممم و اینکههه..کار که عار نیستت..."

چشمام در جواب بهش چرخوندم،با لبخند وارد حموم شدم...ما همیشه این بحث ها رو داشتیم،ولی همیشه کنار هم موندیم.
بعد از اینکه والدینمو از دست دادم و توی این دنیای تنها موندم،نوری به اسم بکهیون منو پیدا کرد،ما تبدیل به نزدیک ترین دوستا شدیم
بکهیون هم مثل من خانواده ای نداشت،ما با هم تعهد بستیم،که همدیگه رو رها نکنیم..
چون من و بکهیون،ما یک خانواده ایم..
و اهمیتی نداره که چه اتفاقی بیوفته،چون ما همیشه همدیگه رو داریم...

"JONG POV"

یقه ی پیراهنم رو درست کردم،خودمو تو آیینه برانداز کردم،لعنتییییی...
خیلی سکسیی شدییی،کیم جونگینن..
آره،آره میدونم،شما ها احتمالا فکر میکنید که من دلقکی بیش نیستم...؟
راستش حق با شماستت...
من یک دلقک بودمم،من فقط خودمو میدیدم و دنیا برای من،یک جای کثیف بود.شایدم من برای تو این دنیا بودن،زیادی معروف بودم؟
هرچیزیم که بود،اهمیتی نداشت.
موهامو صاف کردم تو آیینه بوسی برا خودم فرستادم....

I .still. love. you(kaisoo_translation)Where stories live. Discover now