•_سی و سه..

62 18 0
                                    

کیونگسو با تابش نور خورشید از پشت شیشه بیدار شد و اولین چیزی که بهش فکر کرد این بود که من کجام؟تا اینکه یادش اومد با جونگین توی ونیز بودن.

توی جاش چرخید و با جونگین که غرق خواب بود  رو به رو شد.جونگین به حدی معصوم بنظر میرسید که کیونگسو دلش نمیومد از خواب بیدارش کنه بجاش،به صورت جونگین خیره شد کاری که همیشه وقتی که زودتر بیدار میشد میکرد.

اون خط فک تیز و برنده ابروهاش،و مژه هاش که با هربار نفس کشیدنش،تکون میخوردن..و اون بینی نرم و لبای صورتی..

کیونگسو فکر میکرد که جونگین اصلا یک آدم بود یا نه؟

درست همون لحظه چشمای جونگین باز شد و دید کیونگسو بهش خیره شده.

"جونگین:چرا اینجوری بهم زل زدی..؟(در حالی که چشم راستش با دست مالید گیج و منگ پرسید.)

"کیونگسو:هیچی..!(دروغ گفت ولی گونه های صورتیش،لوش داد.)

"جونگین؛چیه..؟(نیشخند زد.)هاتم..مگه نه..؟

کیونگسو در جواب سر تکون داد و جونگین لبخند زد.

"جونگین؛قطعا هات بنظر نمیام..اونم صبح به این زودی..! موهام شلخته اس و چشمام هنوز خوابه تازه دهنمم خشکِ و هنوز مسواک نزدم..!

"کیونگسو:بازم تو قیافه هاتتُ داری..! کاش منم موقع بیدار شدن انقدر هات بودم..ولی من فقط شکل ی تخم مرغم..!

"جونگین:هومم...(کیونگسو رو بغل کرد.)ولی تو تخم مرغ کوچولوی منی..

کیونگسو به شونه اش مشت زد و سعی کرد از بغلش بیاد بیرون

"کیونگسو:مثلا میخواستی چیزی بگی که حالم بهتر کنه؟نتونست ادامه حرفاش بزنه چون سرش به سینه جونگین چسبونده شد و جونگین بهش خندید.

تو اینجور وقتا کیونگسو از اینکه کوچولوتر و ضعیفتر از جونگین بود متنفر بود و بالاخره تسلیم شد و اجازه داد جونگین محکم بغلش کنه با اینکه میدونست اگه یکم دیگه ادامه بده از کمبود هوا خفه میشه.

"کیونگسو:نمیخوای بیخیال من بشی..؟
(عاحی کشید.)

"جونگین:نچچ..! تو همینجا توی تخت با من میمونی!

کیونگسو دیگه کاری نکرد چون با وجود دوست پسر کنه اش نمیتونست هیچکاری بکنه..!

بالاخره بعد از نیم ساعت غرغر کردن جونگین،کیونگسو رو ول کرد تا بره و لباساش عوض کنه.

"کیونگسو:جونگینن..من گشنمه..بجنب!
(سر جونگین که داشت حموم میکرد داد زد.)

"جونگین:اومدمم..چند ثانیه صبر کن..!
(متقابلا داد زد.)

صدای افتادن چیزی از حموم به گوش کیونگسو رسید.

"کیونگسو:یک...دو...وقتت تموم شد! بجنب..!(با بی صبری داد زد.شکم گرسنه اش امونش بریده بود.)

I .still. love. you(kaisoo_translation)Where stories live. Discover now