دختر به میله تکیه داد و لبخند دروغینی روی لب های کمرنگش نشوند.
- من برای آدمای اطرافم مثل کارت اعتباری بودم... وقتی بهم نیاز داشتن دور و برم بودن و دوستم داشتن... ولی وقتی کارشون باهام تموم شد... اعتبار منم تموم شد.... اونا رفتن و عشقشونم با خودشون بردن.... و من تنها شدم ... خیلی تنها :)- بخشی از فیکشن انعکاس فریاد -
پ.ن: فیکشن خودمه که فعلا درحال تایپ کردنشم...
VOUS LISEZ
𝐓𝐫𝐮𝐭𝐡𖦦
Non-Fictionمن گم شدم..! بین خودِ قبلیم و خودِ الانم، خودِ واقعیمو گم کردم.. :) یه بوک پر از تکست مود و غیره از منابع مختلف که خودم عاشقشونم