𝐓~36

55 10 3
                                    

سرم پر از حرف‌های پوچی‌ست که در گوشم خواندند. چشمانم پر است از اشک‌هایی که هرکدوم حرف‌ها دارند ولی شنوایی ندارند. گلویم میسوزد از بغض‌هایی که مهار کرده‌ام. قلبم از خنجر‌های رفتارها و حرف‌های انسان‌ها پر است. وجودم خالی‌ست از هرحس و حالی. دردهایم در تک تک رگ‌هایم جاری‌ست و مرا تا مرز جنون می‌رساند. اما تو هیچکدام را ندیدی!

𝐓𝐫𝐮𝐭𝐡𖦦Onde histórias criam vida. Descubra agora