Jin
"آه...نآه..آههههه"بخاطر لذتی که وجودم رو فرا گرفته بود ناله کردم.
بعد از نامزدیمون، تهیونگ من رو به خونهش برد. معمولا اینکار رو نمیکرد. فقط یکبار که پسرش یه سفر یک هفتهای رفته بود من اونجا رفته بودم.
نمیخواست تا چیزی بینمون جدی نشده من رو به پسرش معرفی کنه. اونا از زمان مرگ همسرش رابطه خوبی نداشتن و نمیخواست بیشتر به پسرش آسیب بزنه.
"دوستت دارم جین."
همونطور که داخلم سخت ضربه میزد گفت. جوابی ندادم. نمیخواستم راجب اینجور چیزها بهش دروغ بگم.
هردو با هرضربه نالهای میکردیم.
من به پشت دراز کشیده بودم، اون پاهامو باز نگه داشته بود و به شدت داخلم میکوبید.به چشمهام خیره شده بود و گاهی میبوسیدم. همونطور که به پروستاتم ضربه میزد میلرزیدم و گریه میکردم.
بعد از چند دقیقه نالهی مردونهای کرد و داخلم خالی شد. پر شدن حفرهم رو احساس میکردم. همونطور که تلاش میکردم نفس بگیرم تهیونگ افتاد روم و بعدش کنارم دراز کشید.
بازوهاش رو پیچید دورم و محکم بغلم کرد.
"میخوام به پسرم معرفیت کنم. احتمالا فردا خونه باشه."
"باشه."
با چشم هایی بسته و لبخند کوچیکی گفتم.
<><><><><><><><><><>
بعد از دوشی که با تهیونگ گرفتم، رفتم تا برای خودمون صبحونه درست کنم.داشتم آشپزی میکردم که صدای در و بعد صدای قدمهای تهیونگ روی پلهها رو شنیدم.
اومد توی آشپزخونه و پسرش رو صدا کرد."جونگکوک! بیا اینجا!"
داد کشید.
نزدیک بود از چیزی که میدیدم غش کنم. همون مومشکی اسکلِ تو کالج، پسرش بود؟"این جینه. نامزدم. اینم جونگکوکه، پسرم."
تهیونگ ما رو به هم معرفی کرد.
به پسر روبهروم خیره شدم. بنظر عصبی میومد. فضا داشت خفقانآور میشد که بالاخره صحبت کرد.
"یه تیغزن دیگه آره؟ بابا، تو کی میخوای درس عبرت بگیری؟"
بهم پوزخند زد و رفت طبقه بالا.
بیحس ایستادم. این پسر قرار بود پسرخونده من باشه؟"بیبی، متاسفم."
تهیونگ بغلم کرد. اشکهام روی گونه هام سرازیر شده بود.
من بخاطر حرفهای زننده و تندی که اون احمق بهم گفت گریه نمیکردم، بلکه بخاطر درست بودنشون گریه میکردم. من یه بِتیغ کثیفم. از خودم متنفرم. چجوری تونستم با نامزدیش موافقت کنم؟
YOU ARE READING
MY DAD'S FIANCE || TAEJINKOOK
Romance[نامزدِ پدرم/𝙈𝙔 𝘿𝘼𝘿'𝙎 𝙁𝙄𝘼𝙉𝘾𝙀] 🥀 «این جینه، نامزدم، و اینم جونگکوکه، پسرم...» ➪ 𝐖𝐞𝐥𝐜𝐨𝐦𝐞 𝐓𝐨 𝐌𝐨𝐉𝐢𝐧𝐎𝐟𝐟𝐢𝐜𝐢𝐚𝐥 ᯽🍕 *این فیکشن فعلا آپ منظمی نخواهد داشت. 🥀 ️کاپل: تهجینکوک/ تهجین/ کوکجین/ یونمین 🥀 ژانر: اسمات/ درام/ انگ...