1

111 4 0
                                    

جیمین از بچگی یه چیزیو خیلی دوست داشت اونم ارتباط داشتن با آدم کوچولو ها/پیدا کردن آدم کوچولو ها توی خونه/ تحقیقات درباره ی آدم کوچولو ها و کلا هرچیزی راجب آدم کوچولوها بود
یک روز میون تحقیقاتش فهمید این یه سندرومه به اسم میکروفیلیا
و آدمایی که دچار این سندروم یا فتیشن خیلی محدودن
این سندروم به این شکله که شخص عاشق انسان های کوچیک و حتی رابطه داشتن باهاشونه
وقتی جیمین اولین بار این جمله رو خوند یکراست به سایت های پورن رفت درباره ی این مسئله سرچ کرد
چون که این مسئله باعث میشد حسابی حشری شه.
در هر حال اولین باری که جیمین فهمید همچین چیزی اونقدر ها هم به دور از واقعیت نیست موقعی بود که دو روز از سال اول دبیرستان گذشته بود.
جیمین دبیر آزمایشگاهشونو دید که داشت راجب ژنتیک و دستکاری های ژنتیکی حرف میزد.
همه ی بچه ها خسته و خوابالود به نظر میرسیدن و جیمین تنها کسی بود که مشتاقانه و با لبخند به حرفای مین گوش میداد
مین یونگی
۲۲ ساله و دبیر علوم و آزمایشگاه
جیمین بعد از اتمام کلاس پیش معلمش رفت.
معلم سرد و بدخلق مشغول جمع کردن وسایلش بود.
او کارهای مهم تری داشت! مهم تر از درس دادن به این بچه های خسته کننده.
آقای مین
یونگی سرش را از سامسونتش بیرون آورد و به پسرک مو طلایی چشم دوخت.
+بله؟
جیمین مشتاق و دست پاچه بود:
بنظرتون میشه آدما رو کوچیک کرد؟
چشمان یونگی برق زد!
این سوال چیزی بود که خودش در پی رسیدن به آن بود.
رازی که هیچکس از آن خبر نداشت
ساخت نوعی اشعه برای کوچک سازی موجودات زنده.
یونگی لبخند زد؛لبخندش زیبا بود!
قلب جیمین به تپش افتاد.
+البته که میشه.
-شما دارید دربارش تحقیق میکنید؟
+بله تاحدودی
-دلتون میخواد کمکتون کنم؟
دست یونگی را گرفت و فشرد:
یا حتی اگه بخواین میتونم با مسئولیت خودم مورد آزمایشیتون بشم
از تصور این فرایند کوچک سازی دلش پروانه ای شد
یونگی وقتی چشم های پر شوق جیمین را دید قلبش به تپش افتاد
اشتباهه معلم روی یه پسربچه ی سال آخری کراش بزنه اونم یونگیی که بخاطر پول قبول کرده بود آموزگار این بچه های خسته کننده بشه
یونگی مشتاق علم و خفه کردن خودش زیر انبوهی از کتاب های مختلف بود
و در حال تکمیل کردن یک دستگاه اشعه انداز
که باعث تغییر سایز موجودات زنده میشد
چرا که هرچه بیشتر میگذشت جمعیت رو به افزایش بود و شاید بشر روزی نیاز پیدا میکرد برای اینکه منابع تمام نشود از سایز خود و سایر موجودات دیگر بکاهد.
یونگی شدیداً به دنبال یک نمونه ی آزمایشی زنده بود
قبلا روی میز و صندلی امتحان کرده بود و جواب داده بود.یعنی به حدی که خوب بود کوچک شده بودند.
آزمایش کردن اشعه ی کوچک کننده روی نمونه ی زنده ممکن بود خطراتی در پی داشته باشد که یونگی هنوز اطلاعی درباره ی آن نداشت.پس به خطر انداختن جان و سلامت یک پسرک ۱۸ ساله واقعا ریسک بزرگی بود. و یونگی هم آدم ریسک پذیری نبود.
شاید بهتر بود اولین نفر روی خودش آزمایش میکرد و به جیمین یاد میداد چطور وقتی کوچک شد او را به حالت قبل برگرداند.
از وقتی تغییر سایز اتفاق میوفتاد تا وقتی دستگاه برای حالت برگشت شارژ میشد ۱۵ دقیقه زمان میگذشت.
دقیق معلوم نبود چرا
اما اولین باری که یونگی یک شب وان نایتی را با پسری به نام تهیونگ گذراند از شروع سکس تا ارضا شدنش دقیقا حدود ۱۵ دقیقه طول کشیده بود.
پس یونگی راجب اختراعش حدس هایی میزد.
در نتیجه بدون توجه نه ای نثار جیمین کرد و از کنارش رد شد.
قلبش هنوز تند میزد.

You've reached the end of published parts.

⏰ Last updated: Apr 07, 2023 ⏰

Add this story to your Library to get notified about new parts!

microphilia(oneshot)Where stories live. Discover now