پارت اول

212 24 14
                                    

های گایز!‌ حالتون چطوره؟!

داستانی که قراره همراهش باشین، بارها و بارها تغییر کرده چون من اینبار میخواستم قوی تر از بقیه‌ی کارهام انجامش بدم تا فراموش نشدنی باشه،حالا با یک رویه‌ی همیشگی برای به تصویر کشیدن جزییات اتفاقاتی که در حقیقت پشت صحنه‌ی صنعت هنر کره اتفاق میوفته، من این اثر رو خلق کردم.

با نظر دادن و حمایت کردن باعث میشید تا تندتر بنویسم با توجه به اینکه همیشه سریع داستانامو آپ می‌کنم.

هیچ‌کس رو قضاوت نکنید، هرکس برای هر اتفاقی که تو زندگیش میوفته قطعا دلیلی داره و اگه دلیلی نداشت اون اتفاق رقم نمی‌خورد.

دلایل خوب یا بد! پس بیاید با هم به داستان شخصیت‌ها گوش بدیم تا آخر خود واقعیشون رو به ما نشون بدن.

هردو کاپل اصلی هستن و من تا حد زیادی به هردو میپردازم.

این داستان قراره که طولانی باشه تا ما بهتر و با جزییات بیشتر از همه چی مطلع بشیم.

همراهم باشید عاشقانه‌های قشنگی در راهه.

 

 

 

^ : وقتی من جون میکندم تا دستم به ستاره‌های نجیب آسمون برسه، یکی دستش و کرد تو شلوارم آبروم و ازم بگیره.

تو واسه من از عشق میگی؟! عشق بین دو تا مرد که دنبال کردن همن؟! ^

جایگاهی که آرزوی خیلی‌هاست، دقیقا همون چیزی که متعلق به بیون بکهیونه!ثروت و زیبایی و موفقیت. تمام موقعیت‌هایی که دیگران میخوان داشته باشن و یه پسر بیست و سه ساله همشون و داره و ازشون به خوبی استفاده می‌کنه.

موفقیتی که از صداش به دست آورد در کنار پول و شهرت باعث شدن تا اون به یه آیدولِ تازه دبیو کرده‌ی بانفوذ تبدیل بشه.

اونطوری که پر قدرت وارد شد و حالا درخشنده ادامه میداد برای کسانی که باید پشت سرش راه میرفتن تا به نزدیکیش برسن باعث حسادت زیادی بود.

میراث و ثروت خانوادگیش بهش اجازه میداد آزادانه جولان بده و برنامه‌هاش رو تا حد زیادی بر اساس علاقه‌ی خودش عوض کنه.

بخنده و از کاری که می‌کنه لذت ببره،همه چیز همین قدر رویایی به نظر می‌رسید. همه چیز جز رد دست‌هایی که هربار روی بدنش میشینن!

_اینکه در کنار سونبه‌هاتون باشین حس خوبی داره؟ چون ظاهراً اون‌ها همیشه ازت حمایت میکنن!

لبخند نرمی روی لب‌های پسر نشست و همون طور که سعی می‌کرد نامحسوس از پشت سر بدنش رو دور کنه تا توسط ارشدش عملا دست‌مالی نشه جواب داد:

QuestionMarkWo Geschichten leben. Entdecke jetzt