☽︎♡︎☘︎مستر جئون بغلم کن☘︎♡︎☾︎

𝒑𝒕☘︎11

*
                       به خونه رسیدیم که
تهیونگ سریع نایلون لباساشو گرفت و دوید تا بره بپوشتش
که یقه شو گرفتم و از پشت بغلش کردم
دم گوشش زمزمه کردم
که: بیبی کوچولو انقد مشتاق نباش نتونم به فاکت بدم
خواست حرفی بزنه که جیمز تومد تو اتاق و گفت :جناب تهیونگ اقای شین هه اومدن برای خریداره اسلحه های اف۹ ( فقط یه اسمی گفتم جدی نگیرید)

ته سریعا تغیر مود داد و گفت: ازشون پذیرایی کنین میام خدمتشون
تواین ۲ روز از قدرت هلی کیم تهیونگ یکیش تغیر مود بود که من حتی به خودم شک میکردم که این همون تهیونگیه که داشت میدویید تا بره دامن بپوشه؟

بعد از ۲۰ دقیقه که ته رفته بود پایین رفتم که با صدای حرفشون ایستادم تا از اینجا گوش بدم

مکالمه +ته و _شین هه

_ درسته سرورم ولی شما میتونید خودتون رو یک شب در اختیارم بزارید .اینطور نیست ؟

+مگه فکر مرگ باشید  چون  مطمئنم خود ددیم ازم محافظت میکنن

همون موقع کلتو دراوردم و جلوی شین هه گرفتم قبل شلیک گفتم:
تو یه شتری که حتی تو خوابتم پنبه کوچولوی منو نمیبینی...........وبعد فقط صدای گلو له ای بودکه تو گوشامون پیچید....... ( از اینجا اهنگ لاو استوری از ایندلا رو بگوشید تا شادروان شید )......

و منی بودم که به جیمز اشاره کردم تا لاشهی اون کفتارو ببرن

درسته عشق به زمان احتیاج داره ولی  خب
۱ سال زمان بود باز به همون نسبط ۱ صدم ثانیه هم زمان بود

وداستان منو ته فرق داشت
خیلی فرق میکرد
فرق  داشت از رومئو و ژولیت
فرق های زیادی بود

من از همون اولم منتظر یه همراه بودم که باهام باشه
یکی که
اسمون ابی
و خورشید رنگی
و بارون
و افتابی ... رو ببینم

یکی که وقتی بیخبر گذاشتم و رفتم اون و فقط بدونه من کجام

و حتی موقعی که
اومدن دنبالم یه حس بود که منو کشوند به سمت اون
حسی که دائم یاد اوری میکرد فقط صبر کن
به نفست
اشکت
غم و خوشحالیت
به قلبت
به روحت
به جسمت
به همه چیزت برسی

🌻🌻🌻🌻✨🌻🌻✨✨✨🌻🌻🌻🌻🌻🌻✨🌻✨✨🌻✨✨🌻🥺🌻✨🌻✨🌻🥺🌻✨🌻🌻🥺🌻✨🌻🥺🌻🥺✨🌻🥺🌻✨🌻✨🌟🌻🥺🥺🌟✨🌻🥺

اقا رحم کنید به من
فحش ازادهیه چیزی خواستم بگم
تا اینجا خیلییی ازتون ممنونم پاپت های من
یهچیزی چاز ووت ها سپاس ویژه دارم
ولی کامنتا خیییلییی سمی ان لنتیا🤣🤣🤣🤣😭
با تابستون چطورید گرمعهههههعههههههههههههععهعههه
دلم میخواد سر بلندتون کنم اساتید
بوس بهتون با✨✨😘😘😘😌😌😌😌🌝🌝🌝🌝🌝🌝🌝🌝🌝🌝