مـاکـت جنگل رو سریع جایگزین ماکت قبلی کردن و جای بازیگرها عوض شد. دود سفیدی برای شبیهسازی مه روی صحنه پخش شد. پرده کنار رفت و صحنه دوم شروع شد.
بازیگر درشت اندامی جلوی لویی و زین ایستاد و دیالوگش رو ادا کرد:«هروقت مرد آزاد و رعیتی با هم باشند، مرد آزاد به دردسر میافتد.»
لویی گفت:«هروقت هم که یک جیرهخور جلوی مرد آزاد را بگیرد، زندگی او با بیچارگی تمام میشود.»
مأمور:«تو را خوب میشناسم، مردی هستی که نمیتوانی جلوی زبانت را بگیری...»
لویی:«من هم تو را خوب میشناسم: مردی هستی که حاضری برای نابود کردن دیگران سوگند بخوری تا اموالشان را صاحب شوی، حتی اگر بهترین دوستت باشند.»
تیر و کمانش رو روبروی مأمور گرفت. مأمور دستهاش رو بالا برد. زین کیسهای که دور کمربندش بود باز کرد و دوباره کنار لویی برگشت. بازیگر نقش مأمور چند قدم آهسته به عقب برداشت و بعد بدو از روی سن رفت.
لویی به طرف زین برگشت. «با این سکهها نان بخر و بین فقیران تقسیم کن.»
زین:«اما خودت کجا میروی؟»
لویی:«مأموران داروغه را سرگرم میکنم که تو را نبینند.» دستش رو به لبه کلاه سبزش کشید. «اگر لیدی ماریان را دیدی به او بگو 'رابینهود' آرزو میکند که بتواند فردا او را بیرون کلیسای ناتینگهام ببیند. اگر سربازان پرنس جان مانع کار او نشوند...»
نمایش تموم شد. بازیگرها به تماشاگران تعظیم کردن و پرده افتاد. لویی با خستگی کلاهش رو برداشت و جلوی آینه نشست تا گریمش رو پاک کنه.
لیام پشت سر بازیگرها به اتاق گریم اومد. «همگی خسته نباشید.» پیش لویی رفت. «امشب خوش درخشیدی.»
لویی:«ممنون لی!
اجرای فردا تو سالن 'لایسیوم' هست؟»لیام:«آره. بلیطها مثل اجرای امروز خوب فروش رفتن.»
زین با سر و صدا وارد اتاق شد.
لیام گفت:«هی جان کوچولو! امیدوارم برای اجرای بعدی مثل امروز دیر نکنی.»زین چشمهاش رو گرد کرد و لبهاش رو کش داد تا قیافه مظلومی به خودش بگیره. «اوه! نه نه، لیام... مطمئن باش دیگه تکرار نمیشه.»
لیام با سوءظن نگاهش کرد.
زین دستش رو روی قلبش گذاشت. «من به خدا قسم میخورم. اگه دروغ گفتم خدا من رو بکشه!*»
لیام سرش رو از روی تأسف تکون داد و رفت تا به طراح صحنه چیزهایی رو گوشزد کنه.زین پیش لویی نشست. «لیام واقعا کارگردان سختگیریه.»
لویی:«فقط سعی میکنه کارش رو به بهترین شکل انجام بده. اگه مثل کارگردان قبلی وسط تمرین ولمون میکرد و میرفت خوب بود؟»
YOU ARE READING
داستانهای کوتاه عاشقانه
Fanfictionدلتون میخواد همه شیپهایی که دوست دارید رو یک جا تو یه بوک بخونید؟ پس من این بوک رو به شما پیشنهاد میکنم☺ کتاب جدیدم حاوی داستانهای مختلفه و هر پارت متعلق به یک شیپ هست. از دنیای سینما و موسیقی گرفته تا رمانهای معروف😍 شیپ مورد علاقهتون رو برام...