PART:⇴2☾

42 14 12
                                    

HOMEMATE
_"من فقط میخواستم تورو بکشم لنتی.."
"اره فقط نقشت طبق نقشه پیش نرفت دوست قدیمی"
______________
فلش بک اگوست 2014/August

بدون شنیدن هیچ صدای از خواب صبحگاهی بیدار شد. فقط یه خواب که شبیه فیلم های ترسناک بود دیده بود. ضربانش تویه گوشاش نبض میزد. دومین چیزی که بعد از هم زدن چشماش و از بین بردن تاری مژه هاش متوجه شد، موهای ابریشمی زیباترین دختر زندگیش بود. شورت پادار صورتی کوتاهی که پاش بود، پاهای سفید شو که بین پاهای برنزه ی بورا قفل کرده بود بهترین هارمونی صبحگاهی بود. دستای قفله شده ی محکم هردوشون دور بدن همدیگه.
"لطفا فقط یه خواب باش"
فقط لبهاشو بهم زد. بوسه ای اروم رویه موهای دختر زد.
" دینگ"
الارم گوشیش به صدا اومد وسریع خفش کرد.
باید بیدار میشد. باید به روز دیگه رو باعشقش شروع میکرد.

دو کاسه ای که داخلش برنج پخته شده بود رو رویه میز گذاشت. نگاهی به محتویات چیده شده رویه میز کرد که چیزی یادش نرفته باشه .
اروم طوری که زمزمه زیر لب بود دونه دونه اسمشونو میبرد...شیر، کره، کیمچی. تخم مرغ.
برنج، نون تست. مربا.

" چاگیا..."

_اومدم "
باحوله صورت خیسشو پاک کرد. هر دوشون خنده ای کردن ومشغول خوردن شدن.
_"اه چرا این همه؟ بورا من که نمیتونم این همه رو بخورم"

"باید بخوری" بورا سریع و کوتاه بیان کرد

_ "امروز چهار تا عمل دارم. البته اگه دیگه اورژانسی نباشه "
_ "هوم.منم امروز باید برم بخش اور توپت، دی او کارم داره "
تیفانی با دهنه پرش گفت.

"باشه. فقط کارم طول کشید برو خوابگاه میام دنبالت. تنها برنگرد."
و تیفانی اروم شیرشو قورت داد.

_"چیزی شده؟"
_نه من میرم اماده بشم."
بوسه ای کوتاه از لب های شیریه تیفانی گرفت و میز رو ترک کرد و تیفانی موند با کوهی از سوالات و فکرای مبهم.
__________________________

کت خاکستری رنگ رو از چوب اویز داخل کمد بیرون آورد. طرف مرد بلند قد قدم برداشت.
با کمکش کت رو به تنش کرد. پسر کوتاه قد اروم دستشو روی شونه های محکم پسر برنزه گذاشت. رویه نوک انگشتاش بلند شد وکنار خط فکشو بوسه ای اروم با گذاشت.
لبخندی هر دو به لب اوردن. اما خیلی طول نکشید پسر بزرگتر صورت پسر کوچکتر رو با دست هاش قاب کرد ولبای قلبی و پرحجمشو بین لبای قلوه ای خودش گیر انداخت. پسر کوچکتر دستاشو رو کردن پسره قد بلند حلقه کرد.

"میدونی یکی از انگیزه های صبح هام اینه برای بیدار شدن" کیونگسو سرشو پایین انداخت ولبخند خجالت زده ای زد. پیشونیش مقابل کای بود و با لبخندی مشغول دیدنش . کای خم شد وبوسه ای به پیشانی سفیدکیونگسو زد.

_"دکتر دو "
"بله رئيس كيم "
_"میتونم شمارو به یه قهوه گرم دعوت کنم؟"
کمی از هم فاصله گرفتن.

HOMEMATE Season2🗝⏳Where stories live. Discover now