آیدی نویسنده: Veritas_98
خلاصه نوشته شده توسط نویسنده:سرگذشت مرگ بی صدای یک ستاره، تبدیل شدن به سياهچاله است. برای سرپرست موفق ترین نشریه ستاره شناسی که سال ها پشت نقاب استیگما زندگی کرد، یک لمس کوتاه از نگاه بی ستاره ی سردبیر جدید و جوانش که با اسم جئون جانگکوک وارد زندگیش شد کافی بود تا برای نشون دادن کیم تهیونگ وجودش به کل دنیا تلاش کنه!
قسمتی از متن: "امیدوار بودم جایی ببینمت که تعریفی از زمان و مکان نباشه.. به هیچ تعریفی محدود نباشیم.. به هیچ دنیایی تعلق نداشته
باشیم..
دوست داشتم جایی دستاتو بگیرم که سرد نباشه.. جایی که گرمای دستت تا آخر عمر بین دستام بمونه.. وقتی گفتی چشمام سیاهچاله دارن، خندیدم و هیجان زده ' شدم.. من دلم میخواست تورو توی سیاهچاله داشته باشم.. که نترسم از زود بودن یا دیر شدن... که نترسم از آدمای اطراف.."
کاپل: کوکوی ژانر: انگست، رمنس، اسمات وضعیت: به اتمام رسیدهاین فیک هم از اون فیک هاست که از نظر من بهش کم لطفی شده چون نویسنده واقعا خیلی قلم قوی ای داره.
و باید راحب بوک بگم که خیلی خیلی قشنگ نوشته شده
با اینکه کمی طولانیه و تعداد پارت ها زیاده اما انقدر قشنگ نوشته شده که ریدر رو به خودش جذب میکنه و دنبال داستان میکشونه
علاقه بین کارکتر ها زیاده اما اصلا از اون علاقه های آبکی نیست از اون علاقه هاست که طرف به خاطر پارتنرش تمام پشکلات خودش رو فراپوش میکنهباید بگم حتما بخونید چون اصلا پشیمون نمیشین
خوشحال میشم نظرات کسایی که خوندنش رو هم بشنوم
خوندیش؟ به نظرت چه طور بود؟
YOU ARE READING
بوک های کامل شده تهکوک
Fanfictionمجموعه جمع آوری شده فیک های کامل شده تهکوک دوستان توجه کنید من نقد نمیکنم قراره اینجا بوک هایی در ژانر های مختلف که از نظر بنده واقعا ارزش خوندن و وقت گذاشتن واسشون رو دارن بهتون معرفی کنم