you and i

272 57 4
                                    

Oops! This image does not follow our content guidelines. To continue publishing, please remove it or upload a different image.





آروم سرشو روی شونه جونگکوک گذاشت و با نفس عمیقی عطر تنشو بوویید

بعد از چند دقیقه که تو همین پوزیشین موند خمیازه آرومی کشید و دستاشو دور کمر جونگکوک حلقه کرد

+خوابم میااااااااد

با حالت بچگونه ایی گفت که باعث خنده جونگکوک شد

جونگکوک هم متقابلا یکی از دست هاشو دور کمر جیمین حلقه کرد و تکیه شو به در مترو داد

÷اگه نمیومد عجیب بود..با این همه فعالیت

جیمین خنده آرومی کرد و فشار دست هاش رو کمتر کرد

+منکه گفتم بمونیم خونه ولی خودت خواستی بریم بیرون

جونگکوک شوکه از حرف جیمین تکونی خورد و زل زد به پاکت های خریدشون

÷منظورم از بیرون رفتن  کافه ایی سینمایی چیزی بود نه اینکه اسکیت سواری روی یخ..آیی خدا هنوزم یادش میفتم کمرم درد میگیره

با تموم شدن حرفش صدای خنده جیمینم بلند شد که  بلند تر از همیشه بود و توجه بعضی از مسافرهای داخل  مترو رو جلب کرد..جونگکوک آروم سرشو به نشونه ببخشید تکون داد و دوبار نگاهشو به جیمین تو بغلش داد

+واییی خدا یادم نیار خنده ام میگیره..نزدیک بیست باری خوردی زمین

جونگکوک اخمی کرد و دستش رو دور میله کنارش حلقه کرد

÷شاید چون اولین بارم بود

با تخسی جوابشو داد و دیگه چیزی نگفت

جیمینم با فهمیدن اینکه جونگکوک دلخور شده سرشو نزدیک  گردنش برد و آروم بینیشو روی پوست برنزه اش کشید

+برگشتیم خونه برات ماساژش میدم

جونگکوک خوشحال از پیشنهاد جیمین سرشو نزدیک صورتش برد و بوسه ایی روی گونه اش گذاشت

÷مگه خوابت نمیومد

جیمین نچ نچی کرد و کمی سرشو کج کرد تا صورت جونگکوک رو واضح تر ببینه

+پرید

جونگکوک لبخندی زد و بوسه دیگه ایی روی لب های جیمین گذاشت

÷یعنی میتونی کل شب رو بیدار بمونی

جیمین سرشو به نشونه نمیدونمی تکون داد و لب هاش رو غنچه کرد

+بستگی داره قرار برای چی بیدار بمونم

جونگکوک با فهمیدن منظور جیمین سرشو نزدیک تر برد و تو چند میلی متری لب هاش ایستاد

÷قراره  کارای خیلی خوبی انجام بدیم

با حرف جونگکوک لبخند جیمین عمیق تر شد و ضربان قلبش بالاتر رفت

+جزئیات بیشتری میخوام

جونگکوک خنده ایی کرد و لب هاش رو به لب های جیمین رسوند و آروم بوسیدش بعد از چند ثانیه دوباره عقب کشید و نگاهی به چشم های کنجکاو جیمین کرد

÷یکیش مثل اینه ولی با یه تفاوت که قرار لبات طوری کبود بشن که نتونی تکونشون بدی

جیمین هیجان زده از اعترافای جونگکوک بیشتر نزدیکش شد و دستی به لب هاش کشید

+حیفف شد میخواستم باهاش کارهای جدیدی رو انجام بدم ولی از اونجایی که قرار نتونم تکونشم بدم کنسله

جونگکوک ابرویی بالا داد و نگاه چپی به جیمین کرد

÷چه کاری؟..اگه خوشم اومد شاید کبود کردن لب هاتو به تعویق انداختم

جیمینم مثل جونگکوک ابروهاشو بالا داد و خنده ایی کرد

+چیز های خوب خوب دیگه

جونگکوک فشاریی به کمر جیمین داد و نزدیک تر کشیدش

÷میتونم راجب این چیزای خوب خوب بیشتر بدونم

جیمین دست هاش رو از روی کمر جونگکوک برداشت و دور گردنش حلقه کرد

+خب مثلا میتونم باهاش...

جمله اش با حرف پیرزن کناریش نصفه موند و برگشت سمتش

×بچه ها میدونم جونین و پر از انرژی ولی خواهشن یکم رعایت محیط عمومی رو بکنین

جیمین و جونگکوک با یاد آوری اینکه داخل مترو هستن با عجله از هم جدا شدند و با فاصله از هم ایستادن

بعد از اون موقعیت خجالت آور اولین نفری که به حرف اومد جیمین بود که با دست هاش صورت قرمزش رو پوشونده بود

+اوهه متاسفم..یه لحظه حواسمون پرت شد..دیگه تکرار نمیشه

جونگکوک هم با قلبی بی قرار به صحنه کیوت رو به روش زل زد بود و برای رسیدن به خونه لحظه شماری میکرد

هیچ اهمیتی به پیرزن شوکه نداد و دست های جیمین رو کشید و بغلش کرد

آروم سرشو نزدیک گوشش برد و با صدای بم شده اش جیمین رو هم بی قرار کرد

÷فقط منتظر باش برسیم خونه...کنجکاوم بدونم اونوقت میخوای چطور جیغاتو از هیونگا بپوشونی

بعد گازی از گوشش گرفت و دست هاش رو قفل کمرش کرد

+یاااا جونگکوکککک

پایان

آی




  _____________________________________

سلام سلااامممم

من اومدم با یه وانشات جدید..چطور بود؟
خودم دوسش دارم جوش رمانتیک بود.. تو دنیای خودشون دور از آدما🪄

دیگه چیزی ندارم بگم فعلا بای بای😂

You've reached the end of published parts.

⏰ Last updated: Jul 02, 2022 ⏰

Add this story to your Library to get notified about new parts!

kookmin oneshotWhere stories live. Discover now