1

13 3 2
                                    

آنابث-جیمین
پرسی-جونگکوک
فرانک-یونگی
هازل-جیهوپ
پایپر-جین
جیسون-نامجون
لئو-تهیونگ

آناسی-کوکمین
فرازل-سپ
پایسون-نامجین





۱
جیمین

جیمین تا قبل از مواجهه با انفجار مجسمه، مطمئن بود که آمادگی برخورد با هر اتفاقی را دارد...
او در سرتاسر عرشه‌ی کشتی پرنده‌ی آرگو۲، قدم زده بود و بارها و بارها منجنیق‌ها را بررسی کرده‌ بود تا از قفل بودن آن‌ها مطمئن شود. از آویزان بودن پرچم سفید‌رنگ، به عنوان پیام صلح و دوستی، هم مطمئن شده بود و چندتا نقشه‌ی پشتیبان را هم بارها و با همه‌ی افراد کشتی مرور کرده بود.
از همه مهم‌تر محافظ شجاع خود مربی گلیسون هِج را به کناری کشیده و اورا تشویق کرده بود که تمام صبح را در کابینش مرخص باشد و بازپخش مسابقات قهرمانی هنرهای رزمی را تماشا کند. آخرین چیزی که هنگام پرواز با کشتی پرنده‌ی جادویی یونانی به اردوگاه رومی‌ها به آن احتیاج داشتند ساتیری در لباس ورزشی بود که چماقش را توی هوا بچرخاند و فریاد بکشد: «بمیرید!»
ظاهراً همه چیز روبه‌راه بود. حتی از آن سرمای مرموزی هم که از لحظه پرواز کشتی، حس کرده بود دیگر خبری نبود. حداقل فعلاً.
کشتی در میان ابرها پایین‌تر آمد. اما جیمین هنوز هم نمی‌توانست تردید را از خود دور کند. اگر این کار، تصمیم درستی نباشد چه؟ اگر رومی‌ها از مقابل،آنها را غافلگیر کنند و به آنها حمله کنند چه؟
از ظاهر کشتی آرگو۲، جنگ و دشمنی نمایان بود. شصت متر درازا داشت، با بدنه و عرشه‌ای برنزی و کمان‌های پولادی که در قسمت‌های عقب و جلو آن آویخته شده بودند، در سینه‌ی کشتی سَردیسی از اژدهایی فلزی بود که از دهانش آتش بیرون می‌زد، منجنیق چرخانی که در وسط کشتی گلوله‌های انفجاری را با چنان قدرتی پرتاب می‌کرد که بتن را هم می‌ترکاند. خب، این سفر مسلماً به معنی سرزدن معمولی‌ای برای دیدار و احوالپرسی دوستانه از همسایه‌ها نبود.
جیمین سعی کرده بود از قبل به رومی‌ها خبر آمدنشان را بدهد. از تهیونگ خواسته بود که یکی از اختراعات ویژه‌اش، طومار دست‌نویس سه‌بعدی، را برای دوستانش در اردوگاه ارسال کند،

نشان آتنا/KOOKMINWhere stories live. Discover now