آنچه در پارت قبل خواندید:
جونگوک، دستگیرهی اتاق ملاقات رو پایین کشید و باعث باز شدن درب شد. با وارد شدن به اتاق، چشمش به تهیونگ افتاد که با چوبِ آبناتی که خیلی وقت پیش تموم شده بود بازی میکنه و حالا لباسها- شلوارک و هودی صورتی رنگش- به طور کامل توی تنشه.
- ببینم خسته که نیستی؟
دربو بست. دید که تهیونگ به سرعت سر به جواب نه حرکت میده پاهاش رو روی اون مبل شنی بالا میاره و توی هودیِ تنش میفرسته.
- پس امادهای تا بریم؟
صدای هایبریدش رو شنید و با لبخند به سمتش رفت و نزدیک شد. رو به روی مبل شنی ایستاد و دست جلو برد تا تهیونگ دست توی دستش قرار بده. اما ناگهان زمانی که اون با هول سمتش پرید و بغلش کرد، جونگوک شوکه شده چشم درشت کرد.
- فکر کنم خیلی هیجان زده باشی!با خنده گفت و دست روی کمر تهیونگ قرار داد تا ادامهی حرفش رو بزنه.
- با اینجا خداحافظی کن چون قرار نیست هیچوقت برگردی.خندهکنان، هایبرید رو از خودش جدا کرد. کیف رو روی زمین قرار داد و دست بالا برد تا گوشهای نرم و سفید رنگش رو نوازش کنه. همین کارش کافی بود تا تهیونگ با قهقه چشم ببنده و سعی کنه از زیر دست مرد کنار بره.
- نکن...با دیدن خندهی هم خونه و هایبرید جدیدش، خندید و دو طرف کمر باریکش رو به دست گرفت... برنامههای زیادی توی ذهنش داشت. مثلا هایلایت کردن موهای توت فرنگیش و اماده کردن یه اتاق جدید توی پنت هاوسش و شاید هم خرید یه گربهی اصیل برای تهیونگ تا زمانی که تنهاست و جونگوک مشغول کاره، سرگرم بشه.
- به زندگیِ جدیدت خوش اومدی توت فرنگی.
_______________
[ یک ساعت بعد، گانگنام. ]
با ورودشون، دو مرد سیاه پوش به سمت تهیونگ اومدن تا طبق وظیفهای که در قبالش مسئول هستن شروع به بازرسی بدن مهمان جدید بکنن اما جونگوک دست بالا آورد و ردشون کرد.
- نیازی نیست.
دو مرد، اطاعت و کنار رفتن تا هایبرید و مهمون جدید جئون، با خیال جمع دست صاحبش رو رها کنه و ترسش از بین بره.
با تهیونگ اینکه هنوز با احتیاط کنار جونگوک ایستاده بود و توجه همه بهش جلب شده بود، اما چشمهای بزرگ و گردش رو به اطراف چرخوند.
همهجا... مثلا لابیِ اون ساختمون که مجسمهای از یک الهه، زیباترش کرده بود و رنگهای مشکی و کمی طلایی سرتاسرش رو پوشونده بودن.
زیبایی چشمگیری برای تهیونگی داشت که تا به حال حتی پا توی خیابونها نذاشته بود.
- میخوای ادامه بدیم تهیونگ؟
ESTÁS LEYENDO
Pinky | صــورتـی
Fanfic༆ 🍓 • مینی فیک || Pinky • نویسنده || LeeTelma • وضعیت || در حال آپ • کاپل || Kookv • ژانر || تخیلی، فلاف، فانتزی، اسمات - به زندگی جدیدت خوش اومدی توت فرنگی [ این مینی فیک، در چنل ویکوک پلنت هم آپ شده. ]