پارت دوم

372 96 67
                                    

از اون سالن و اتاق منشی خارج شد و به سمت اسانسور

رفت،هنوز وارد اسانسور نشده بود که دوباره همون رییس

ترسناک رو دید.

ولی کی وقت کرده بود لباسش رو عوض کنه؟

تو اتاق،کت شلوار سیاه رنگ به تن داشت ولی الان

یک کت اسپرت مشکی و یک جین روشن پوشیده بود.

أصلا کی تونست به آسانسور برسه؟

مگه تو اتاقش نبود؟

چطور میتونست چنین سرعتی داشته باشه؟

حالا اون اخم‌ترسناک رونداشت ولی چهرش همچنان

جدی بود.

کریس با دیدن پسرکی که پیراهن لیمویی وجین سفیدبه

تن داشت و موهای نرم و سیاهش دوطرف پیشونیش

و مرتب شونه شده بودن و با استس واضحی از بین

لبای سرخ و نیمه بازش نفس میکشید،به طرفش رفت.

جونمیون حالا داشت میترسید و کریس این رو به خوبی

حس کرده بود.

صدای ضربان قلبش رو میتونست بشنوه.

خب اون بچه ترسیدنش بامزه بود!

کریس یک ابروشو بالا داد: تو باید جونمیون باشی؟

پسرک سرتکون داد و آروم گفت: کیم جونمیون...من...

من اشتباهی کردم آقا؟

کریس ابروهاشو ابتداباتعجب بالاداد،اما لبخندی به پسرک

مقابلش زد و گفت: خب از این حالتت میتونم بفهمم

که رفتی بالا وییفان رو دیدی.

جونمیون: ش...شما...

کریس: اون برادرمه،خب یکم بی اعصابه و بخاطراتفاقی

که امروز افتاده هم عصبیه.امیدوارم درک کنی.

جونمیون چشماشو به طرز بامزه‌ای گرد کرد: اون....شما

نبودین پس؟

کریس لبخند محوی زد: نه کوچولو....اریک،یعنی پدرم

عکست روبرام فرستادو گفت برای کاراموزی چندماهی

میای اینجا.من و برادرم خیلی بهم شبیهیم،مگه نه؟

جونمیون فقط سرتکون داد،خب اون بچه با ادمای

زیادی ارتباط نداشت و واقعا از ادم‌ها میترسید.

کریس: عام...میخوای شمارتو بهم بدی؟من باهات

تماس میگیرم تا بیای سرکار،فقط امروز یکم سرمون شلوغه

پسرخوب و زمان خوبی برای کاراموز گرفتن نیست.

جونمیون باز هم سرتکون داد،مرد روبه‌روش اروم تر از اون

TwinorBrotherWhere stories live. Discover now