5

196 16 3
                                    


مردی که موهای بنفش و مشکی خوش حالتی داشت و لبای صورتی داشت برعکس خوش چهره بودنش سنگدل و بی رحم بود داشت دستش که چاقو توش بود رو با پارچه ای محکم روش میکشید تا خون فرضی رو پاک کنه
با گاز استریل محکم رو زخم میکشید الکل روش میریخت تا زخم بهتر بشه اما بدتر قرمز و ملتهب تر میشد
یونگی از درد رو به بیهوشی بود و بین مرز بیهوشی ناله های کوتاهی میکرد
این واقعا درد داشت!
&تموم شد
دست باند پیچیش رو نگاه کرد و لبخند خماری زد برعکس درد چند دقیقه پیشش الان بی حس و تمیز بود پس روش حتما بی حسی ریخته پس یکیشون بالاخره قلب داشت
پسر از پیشش رفت
بدن خشک شدشو تکون داد و ازون زیرزمین کوچیک به بیرون نگاه انداخت
زیرزمین یکی از بدترین جاهای این اپارتمان بزرگ بود
چون زیرزمینش عین جهنم بود و کسایی که خیانت و هرکاری که باب میل ارباب نبود انجام میدادن اینجا میوفتادن و بعد از گشنگی تشنگی و شکنجه یه مرگ آروم و دردناک رو تجربه میکردن
یونگی هم جزوشون بود اما بیشتر کسایی که کارای اشتباه بیشتری انجام میدادن میرفتن به عمارت اصلی یعنی جهنم اصلی

kim taehyung

ازون روز که جونگ کوک رو دیده بود دربارش تمام اطلاعاتی که داشت رو در اورد
و از بیمارستان هایی که رفته تا اقوامشون اطلاعات پیدا کرد و حتی فهمید جزوی ازون گنگ هستش
تقریبا 5 صبح بدون اینکه جلب توجهی کنه سمت خونه جونگ کوک رفت
زنگ در طلایی رنگ رو زد
دستش رو زنگ نگه داشت که پسر غر غرویی با فحش دادن های پشت سر هم درو باز کرد
چشماش خمار خواب بود و حتی باز نبود اما بی توجه به کسی که پشت در بود فریاد زد
_لعنت بهت پشت در خونه من چی میخوای
+باید حرف بزنیم
جونگ کوک مطمئن نبود که درست شنیده یا نه اما ازش شدت بیخوابی یهو سرش محکم به در خورد که باعث شد تهیونگ متعجب بهش نگاه کنه و کمی بخنده
حالا که بخواطر درد سرش کمی هوشیار شده بود با دیدن تهیونگ تو دو قدمیش چشماش درشت شد و سریع به داخل رفت اما وقتی خواست درو ببنده کفش چرم تهیونگ مانعش شد پس محکم تر رو فشار داد اما با یهویی پرت شدنش به عقب و با باسن افتادن رو زمین فریاد خفه ای زد و به سرعت بلند شد
_این وقت صبح چه غلطی تو خونه من میکنی از کجا پیدام کردی؟ یونگی گفت ن...
تهیونگ صداشو بلند کرد و حرف جونگ کوک رو نصفه نیمه گذاشت
+باید باهات حرف بزنم
به هر بدبختیای که بود تهیونگ دهن جونگ کوک رو بست و کاری کرد بشینه و آروم بگیره
جونگ کوک با نگاهش که تقریبا داشت تهیونگ رو از وسط نصف میکرد دهن باز کرد
_میشنوم
تهیونگ با آرامش قهوه سرد شده جونگ کوک رو به سمت دهنش برد و جرعه ای ازش خورد
به آروم روی میز گذاشت و دستاشو توی هم برد.
+چرا وقتی چیزی درباره کسایی که تو گنگ بودن نمیدونستی به حرفشون گوش دادی؟
جونگ کوک ابروهاش به روی بالا رفت
_نمیفهمم چی میگی
+پارک سوجون تشکیل دهنده گنگ بوده و میخواسته پدر منو بکشه نه؟
_ادامه بده
+توعم از بی پولی وارد گنگ شدی و دستیارشون شدی و الان این خونه شیکو داری..و میدونستی گنگی که توش بودی 30 تا عضو داشت؟
تهیونگ جرعه دیگه ای از قهوه خورد
جونگ کوک هیچی نمیفهمید و باعث عصبانیتش شد
_اگه حرفاتو کامل نمیگی و رمزی صحبت میکنی همین الان گمشو بیرون
تهیونگ هم همینطور صداشو بالا برد
+اگه دهنتو نبندی و وسط حرفم بپری گلوتو میبرم
و دوباره با ارامش دامه داد
+توی گنگ شما پارک سوجون با سونبه که پدر مادرش ناشناس هستن هر 5 سال یبار چند نفری رو تو گنگ میکشه شاید برات سوال باشه که چرا..
+ادمایی مثل تورو و زیر دستاشون رو وقتی توجه دشمناشون یا پلیس رو به خودشون جلب میکنن میکشن و جسدشو نزدیکای رودخونه میندازن که وقتی پلیس اومد بدونه شما مردید و پرونده بسته شده انقدر اینکارو تمیز انجام میدن که ردی باقی نمونه و شما احمقا نفهمید

sex workshop Donde viven las historias. Descúbrelo ahora