𝙄 𝙒𝘼𝙉𝙉𝘼 𝘽𝙀 𝙐𝙍 𝘿𝘼𝘿𝘿𝙔👼🏻🍼

269 57 141
                                    


+یولیییی سویی اومده پیشت.

با نیش باز روی زانوهاش نشست و دو تا دستاشو باز کرد تا اون توپ پنبه ای مثل همیشه خودش و پرت کنه تو بغلش.

کیونگسو وقت و تلف نکرد. کوله پشتیه پنگوئنیش و تو بغل مادرش پرت کرد و با نهایت سرعت به سمت چانیول دوید و درست مثل یه کوآلا بهش چسبید.
چانیول با کیونگسوی تو بغلش بلند شد و ایستاد و کیونگسو با چشمای گرد شده به زمین خیره شد.

+واهاییی خیلی بلنده!

و بعد از بهم کوبیدن دستاش و کلی ذوق کردن دستاشو دور گردن چانیول حلقه کرد تا نیفته و به مکالمه ی چانیول و مادرش گوش داد.

+من واقعا متاسفم چانیول..نمیخواستم بهت زحمت بدم..یهویی شد. مادرتم کار داشت نتونستم بذارمش پیش اون..خب میدونم کیونگسو خیلی شیطون و وراجه ولی..
-آروم باش خاله..کار فوریه دیگه برای هممون پیش میاد..در ضمن تا وقتیکه اونی که قراره مواظبش باشم کیونگسوئه هیچ زحمتی نیست. من از وقت گذروندن با پسرخاله ی دوست داشتنیم لذت میبرم.

و لپ سفید و سفته کیونگسو رو کشید و موهاشو بهم ریخت.

+اوه ممنونم چانیول نمیدونی چقدر استرس داشتم. کیونگسو بیبی، امشب و باید بدون مامان و بابا بخوابی میدونم دلت برامون تنگ میشه ولی قول میدم فردا که کارمون تموم شد برگردیم پیشت پس چانیول و اذیت نکن. باشه شاهزاده ی من؟

-من یولی رو اذیت نمیکنم مامان، برو دیگه دیرتون میشه قطار جاتون میذاره بعد برمیگردین تعطیلاته من و یولی رو خراب میکنین.
+نصف شب زنگ نزنی بگی دلم برای بغله مامان تنگ شده میخوام بوسش کنما!
-باشه زنگ نمیزنم خدافظ.

مادر کیونگسو بعد از غرق بوسه کردنش، رفت و اونا رو باهم تنها گذاشت.

-خب خب خب سویی بندانگشتی من چطوره؟
+اگه من سویی بندانگشتیم پس توام یولیه گوش درازی..من خوبم داری میبینی دیگه.
-خب انقد فسقلی و ریزی که اگه گم بشی باید با ذره بین دنبالت بگردم. حالا بگو ببینم چی کار کنیم وروجک؟

+من یه لیست از همه ی کارایی که باید بکنیم درست کردم.
-تا جایی که من میدونم تو تازه شیش سالت شده..خوندن و نوشتن بلد نیستی پس چجوری لیست درست کردی؟!
+یولی احمق..شاید نتونم بنویسم ولی میتونم نقاشیشون و بکشم.

چانیول پشت سرش و خاروند و لبخند کج و کوله ای زد. اون بچه تاحدودی راست میگفت اصلا چجوری به فکر خودش نرسیده بود؟!

-خب عروسک بده نقاشیت و ببینم باید چی کار کنیم.
+نههه یکی یکی نشونت میدم فعلا اولیش اینه.

چانیول با گرفتن برگه و دیدن نقاشی نه چندان حرفه ایه روش فکش افتاد. اون جوجه پنگوئن چه توقعاتی ازش داشت!

-میخوای برات اسب بخرم؟ ولی خطرناکه ممکنه بیفتی پایین صدمه ببینی!
+نه برام اسب نخر..خودت اسبم شو.

𝙄 𝙒𝘼𝙉𝙉𝘼 𝘽𝙀 𝙐𝙍 𝘿𝘼𝘿𝘿𝙔Where stories live. Discover now