+یولیییی سویی اومده پیشت.با نیش باز روی زانوهاش نشست و دو تا دستاشو باز کرد تا اون توپ پنبه ای مثل همیشه خودش و پرت کنه تو بغلش.
کیونگسو وقت و تلف نکرد. کوله پشتیه پنگوئنیش و تو بغل مادرش پرت کرد و با نهایت سرعت به سمت چانیول دوید و درست مثل یه کوآلا بهش چسبید.
چانیول با کیونگسوی تو بغلش بلند شد و ایستاد و کیونگسو با چشمای گرد شده به زمین خیره شد.+واهاییی خیلی بلنده!
و بعد از بهم کوبیدن دستاش و کلی ذوق کردن دستاشو دور گردن چانیول حلقه کرد تا نیفته و به مکالمه ی چانیول و مادرش گوش داد.
+من واقعا متاسفم چانیول..نمیخواستم بهت زحمت بدم..یهویی شد. مادرتم کار داشت نتونستم بذارمش پیش اون..خب میدونم کیونگسو خیلی شیطون و وراجه ولی..
-آروم باش خاله..کار فوریه دیگه برای هممون پیش میاد..در ضمن تا وقتیکه اونی که قراره مواظبش باشم کیونگسوئه هیچ زحمتی نیست. من از وقت گذروندن با پسرخاله ی دوست داشتنیم لذت میبرم.و لپ سفید و سفته کیونگسو رو کشید و موهاشو بهم ریخت.
+اوه ممنونم چانیول نمیدونی چقدر استرس داشتم. کیونگسو بیبی، امشب و باید بدون مامان و بابا بخوابی میدونم دلت برامون تنگ میشه ولی قول میدم فردا که کارمون تموم شد برگردیم پیشت پس چانیول و اذیت نکن. باشه شاهزاده ی من؟
-من یولی رو اذیت نمیکنم مامان، برو دیگه دیرتون میشه قطار جاتون میذاره بعد برمیگردین تعطیلاته من و یولی رو خراب میکنین.
+نصف شب زنگ نزنی بگی دلم برای بغله مامان تنگ شده میخوام بوسش کنما!
-باشه زنگ نمیزنم خدافظ.مادر کیونگسو بعد از غرق بوسه کردنش، رفت و اونا رو باهم تنها گذاشت.
-خب خب خب سویی بندانگشتی من چطوره؟
+اگه من سویی بندانگشتیم پس توام یولیه گوش درازی..من خوبم داری میبینی دیگه.
-خب انقد فسقلی و ریزی که اگه گم بشی باید با ذره بین دنبالت بگردم. حالا بگو ببینم چی کار کنیم وروجک؟+من یه لیست از همه ی کارایی که باید بکنیم درست کردم.
-تا جایی که من میدونم تو تازه شیش سالت شده..خوندن و نوشتن بلد نیستی پس چجوری لیست درست کردی؟!
+یولی احمق..شاید نتونم بنویسم ولی میتونم نقاشیشون و بکشم.چانیول پشت سرش و خاروند و لبخند کج و کوله ای زد. اون بچه تاحدودی راست میگفت اصلا چجوری به فکر خودش نرسیده بود؟!
-خب عروسک بده نقاشیت و ببینم باید چی کار کنیم.
+نههه یکی یکی نشونت میدم فعلا اولیش اینه.چانیول با گرفتن برگه و دیدن نقاشی نه چندان حرفه ایه روش فکش افتاد. اون جوجه پنگوئن چه توقعاتی ازش داشت!
-میخوای برات اسب بخرم؟ ولی خطرناکه ممکنه بیفتی پایین صدمه ببینی!
+نه برام اسب نخر..خودت اسبم شو.
YOU ARE READING
𝙄 𝙒𝘼𝙉𝙉𝘼 𝘽𝙀 𝙐𝙍 𝘿𝘼𝘿𝘿𝙔
Fanfiction𝐂𝐨𝐮𝐩𝐥𝐞: 𝐂𝐡𝐚𝐧𝐬𝐨𝐨 𝐆𝐞𝐧𝐫𝐞: 𝐅𝐥𝐮𝐟𝐟-𝐂𝐨𝐦𝐞𝐝𝐲-𝐒𝐥𝐢𝐠𝐡𝐭 𝐝𝐚𝐝𝐝𝐲 𝐤𝐢𝐧𝐤 چانیول از بچه ها متنفر بود..البته فقط تا قبل از اینکه موچی سو رو ببینه!