"زني در كابين ١٠"

57 15 10
                                    

خب...
"لارا بلك لاك" يه خبرنگار تو حوزه ي گردشگريه
يه ماموريت بهش ميخوره و اونم سفر يه هفته اي با كشتي "اورورا" ست
اين كشتي مال يه مولتي ميلياردر به اسم ريچارد بالمره كه قراره با ١٢ تا مسافر گلچين شده كه لارا هم شاملشه اولين سفرشو انجام بده و در واقع
اين سفر معرفي و رونمايي ازين كشتي لوكس تفريحيه!

١٢ تا مسافر بعلاوه ي خدمه و كاپيتان😎
ده تا كابين براي مسافراي درجه اول وجود داره
كابين شماره ي ٩ متعلق به لارا ست
وقتي براي مراسم شام ميخواد اماده بشه كه بره با بقيه گپ بزنه و گزارش بنويسه متوجه ميشه كه ريملشو يادش رفته😕😂
ميره كابين كناري "كابين شماره ي ١٠" در ميزنه و يه دختر مياد و با عجله بهش يه ريمل ميده و دكش ميكنه!
.
.
.
لارا نصفه هاي شب با صداي گرومپ مانندي از خواب ميپره؛ صداي افتادن يه جسم سنگين توي آب...
بلافاصله ميره توي بالكن و به دريا نگاه ميكنه
ميبينه كه يه دست داره به زير اب كشيده ميشه...
و روي شيشه ي كابين كناريش يعني كابين ١٠ لكه هاي خون هست!
سريعا با مسوول امنيت كشتي تماس ميگيره و خبر ميده
ولي مسوول امنيت كشتي بهش ميگه چي ميگي بابا! كابين كناري خاليه اصن:/
لارا باور نميكنه
ولي وقتي براش در كابين ١٠ رو باز ميكنن ميبينه اع
اينجا كه از تميزي برق ميزنه! واقعا خاليه
بهش جريان ريمل رو ميگه
ولي مرده ميگه همچين ادمي اصلا وجود نداره
حتي لارا رو ميبره با تمام مهمونا و تمام خدمه اشنا ميكنه ...
ظاهرا اون زن وجود خارجي نداشته
ولي لارا مطمئنه
ياد ريمل ميوفته
ميره برش داره از تو اتاقش ولي در كمال تعجب ريمله غيبش زده!
****
بهتره همينجا استپ كنم
اين كتاب سومين كتابيه كه ازين نويسنده ميخونم
اوليش" در يك جنگل تاريكِ تاريك" بود و دومي" بازي دروغ"
خيلي وقت پيش خوندمشون و نميتونم با جزئيات تعريفشو كنم اما واقعا عالي بودن
نويسنده : روث ور( بهش ميگن آگاتا كريستي عصر حاضر)
و من ترجمه ي زهرا هدايتي رو خوندم

كتابخونه ي من🪴Donde viven las historias. Descúbrelo ahora