⌯ꘟ𝑭𝒂𝒌𝒆 𝒑𝒓𝒊𝒏𝒄𝒆𝒔𝒔 𝑺2

⌯❀[ 𝒑𝒂𝒓𝒕 1 ]❀⌯

⌯ꘟ❀------⋆-----········⊰𖢖⊱········------⋆------❀⌯ꘟ

╼'آنچه در این پارت خواهید خواند:

گاهی اوقات دوست داریم تنها باشیم چون اطرافمون کسی نیست که بتونیم بیشتر از خودمون بهش اعتماد کنیم.

⌯ꘟ❀------⋆-----········⊰𖢖⊱········------⋆------❀⌯ꘟ

°•پارت اول•°

×چیه راستشو میگم!
اصلا هیچکدومتون حواستون به اون شمشیره هست که دنبال خودش راه انداخته؟
چرا یه دختر باید شمشیر داشته باشه؟
احتمالا بعد غذا از خجالتت در میاد.

سوآ که حرفاشونو شنیده بود خواست چیزی بگه که تهیونگ خیلی عادی گفت:

-به نظر من الان دیگه همه باید همیشه یه شمشیر همراه خودشون داشته باشن‌.
زن و مرد هم نداره همه.
من که مطمعنم بویو به زودی به سرش میزنه به شیلا حمله کنه.

کوک یه لیوان آب واسه خودش ریخت و گفت:

~آخه چرا الکی حرف میزنی؟
الان که همه تو مهمونی صلح هستن هم بازم میگی جنگ میشه؟

سوآ نمیفهمید دارن راجب چی حرف میزنن.
بازم بعد از اون سال مهمونی صلح برگزار شده؟
اونم الان؟

-من که نمیفهمم چطور امپراطور ما راضی شد دخترشو بفرسته بویو‌.

کوک پوزخندی زد و گفت:

~چاره دیگه ای هم داشت؟

×ولی قطعا خاندان پارک یه نقشه ای کشیدن تهیونگ.
اون ملکه موزی که من میشناسم حتما یه کارایی کرده.

جین رو به تهیونگ گفت و بدون توجه به صورت سوآ که شبیه علامت سوال شده بود مشغول غذا خوردن شد.
کوک با چشمای قاطع گفت:

~الکی به امپراطور بویو لقب خونخوار رو ندادن جین.
فکر کردی خاندان مین الکی شاهزاده شیلا رو به مهمونی دعوت میکنه؟
تو اینجور مهمونیا باید ولیعهد شرکت کنه.

چرا سوآ تا فکر میکرد داره میفهمه چی میگن، به این نتیجه میرسید که هیچی از حرفاشون نمیفهمه؟
خاندان پارک و مین چه ربطی به امپراطوری بویو و شیلا داره.

تهیونگ پوزخندی به کوک زد و گفت:

-بشین تا ملکه تک پسرشو بفرسته سرزمین دشمن.
حتی اگه خوده شاهزاده جیمینم میخواست، وزرا اجازه نمیدادن ولیعهد بره به اون مهمونی.

چی؟
شاهزاده جیمین؟
سوآ قطعا زده بود به سرش نکنه خوابش برده بود دوباره؟

جین آهی کشید و گفت:

×واقعا جای تعجب داره که وزرا هیچ مخالفتی با فرستادن شاهزاده خانم نکردن.
حتی نمیتونم تصور کنم اون دختر، چطوری میخواد با اون مار پیر و پسرش مین یونگی مواجه بشه‌.
پدر و پسر عین همدیگه هستن‌.
تازه یونگی از خوده امپراطور هم بدتره!