زیبای من...
امروز هم باران گونه ام را خیس کردزیر چتر من ایستاده ای
ملودی صدایت غرق در باران استدستانم را رها نکردی
این بار چشمانم را میبندم بر روی خودم
این بار من دستانت را رها میکنم
با تردید نگاهم میکنیبا اینکه خوب میدانی ام
این بار میمیرم بریروزی هزاران بار کلمه رفتن را هجی کرده ام
از دور لبخندت را دیده امبد نبودی و بد نکردی
باز لبخندت را دیده اماز من برای تو همین بس که
دنیای منیاز تو برای من همین که
لبخند بزنی
YOU ARE READING
دلنوشته هام
Poetryاین بوک شاید زیاد براتون جالبت نباشه ولی میخوام هر چند روز یکبار بسته به حالم دلنوشته هایی رو توی این بوک قرار بدم پارت های کوتاهی ان که شاید اون لحظه حس و حال دل شما هم باشه! بوراهه