+سلام
جیمین درحالی که کفششو از پاهاش دمیاورد خطاب به مادرش گفت
وقتی چند قدم نزدیکتر به مادرش شد تونست اون رو توی لباس شیکی ببینه
با ذوقی ناشی از دیدن مادرش توی اون استایل گفت: خدای من!و نگاهش رو روی مادرش چرخوند و ادامه داد: مامانننن...سلامممم وای نمیدونم چی بگم
خانم پارک راضی از واکنش تک پسرش لبخندی زد
=زیاده روی کردم؟... بیخیال من اهمیت نمیدم!
جیمین با صدای پدرش سرش رو بالا آورد و با تعجب نگاهش کرد
پدرش درحالی که دکمه سرآستین پیراهنش رو میبست و وارد هال میشد
مثل اینکه پدرشم خیلی خوشحال بنظر میرسید...÷ما داریم جشن میگیریم جیمین...
دستاشو باز کرد و با صدای رسا تری ادامه داد: بلاخره کار پیدا کردممممم
خانم پارک از سر خوشحالی چند بار پرید و جیمین از سر شوق دستاشو چند بار به هم کوبید و با صدای که از سر ذوق کمی میلرزید داد زد
+اوه پدررر این عالیه
آقای پارک کتش رو از روی دسته صندلی میزغذا خوری برداشت و تنش کرد
÷تو الان داری به رئیس تعمیر و نگهداری برج نگاه میکنی!
+خدا این...
آقای پارک قبل از اینکه تک پسرش بتونه حرفش را کامل کنه وسط حرفش پرید
÷میدونم میدونم...آقای مین خودش بهم زنگ زد..از فردا شروع میکنم...
آقای پارک دسته کیلید رو از روی میز غذاخوری برداشت و ادامه داد
÷۱ماه آزمایشی
جیمین از سر خوشحالی کمی اشک در چشمانش جمع شده بود
مادرش بهش نزدیک شد و بوسه ای روی لپ چپش گذاشت و گفت:تازه یه وَن هم بهش میدنجیمین لبخندی زد
پدرش مجال حرف زدن رو بهش نداد و یه بوس سمت راست لپش گذاشت و دست ظریف همسرش رو در دست گرفت و به سمت خروجی خونه رفت÷بعدا میبینیمت
+باشه... خوش بگذره
صدای تقه ی بسته شدن در رو شنید ...و این یعنی تنها شده بود
وقت خوبی بود که یکم برای خودش ریلکس کند و با خود خلوت
کیفش را رو میز غذا خوری گذاشت
کسی نبود که مزاحمش شود... پس با خیال راحت لباسانش رو درآورد و همان جا رها کرد حالا بدون هیچ پوششی آن وسط ایستاده بود...
هر کسی اورا با این وضع آن هم در وسط خانه میدید صد در صد به عقلش شک میکردند...
اما خب الان تنها بود..
موبایلش رو از کیفش بیرون کشید و آهنگی پلی کرد و رقصان به سمت حمام راه کج کردآب گرم بهش حس خوبی میداد...فکرش به سمت امروز ظهر رفت...
(فلش بک)
YOU ARE READING
ME before YOU🥀
Romanceمن پیش از تو🥀 این داستان بازگردانی شده ی رمان و فیلم سینمایی من پیش از توه نویسنده این اثر جوجو مویز است. ژانر:آنگست،درام،رمانتیک،اسمات برشی از داستان: 《_بیا نزدیکتر خیلی بوی خوبی میدی جیمین خودش رو نزدیکتر کرد و جونگ کوک دم گوشش زم زمه کرد:اگر ال...