جونگ کوک تقریباً تسلیم شد، 4 سال از جداییشون و 3 سال از آخرین باری که با هم صحبت کردند گذشت.
توی ارتش شنیده بود که همرزماش در مورد اینکه چطور عشق هاشون در زمان خدمت بهشون خیانت کردند صحبت می کردند.
جونگ کوک در مورد تهیونگ هیچ فکر بدی نمی کرد، اما می دونست که تهیونگ از وقتی که از هم جدا شدن، حق پیدا کردن مرد دیگری رو داره. به خاطر همینه که جونگ کوک فکر می کنه "تو دیگه مال من نیستی"،
" ووااحح یونمینن!!!! "
یونگییییی!!!
ظاهرن اینجا تهیونگ سعی کرده فقط برای پیدا کردن جونگ کوک، برای خدمت تو نیروهای ویژه اقدام کنه.اما پاسخی از وزارت دریافت نکرده.
از طرف دیگه، یونگی که قبلاً اونجا خدمت می کرده، با روسای دپارتمان که باهاشون ارتباط داشته، تماس گرفت و درخواست دیگری کرد.
بنابراین این واحد جونگ کوک که به یک پزشک حرفه ای نیاز داشت، اونو قبول کرد.
زیرا آنها یکی از پزشکاشون رو تو آخرین ماموریت از دست دادند. دولت هم برای تهیونگ دعوت نامه ای برای خدمت در سپاه پزشکی تو پایگاه نیروی ویژه فرستاد.
ESTÁS LEYENDO
MY ONLY ONE. AU
Fanficفوتو استوری "ما دوست بودیم دوستای صمیمی بعد من عاشقت شدم و تو هم اینو میخواستی!" فوتو استوری ترجمه شده! نمیدونم میشه بهش گفت وبتون یا نه ولی سبکش رو دوست دارم. داستان متمرکز روی تهکوکه. هنوز در حال اپه و نمیدونم قراره کاپل دیگه ای هم داشته باشه. و...