+یادت باشه چی گفتم هیچ حرکت اضافهایی نمیزنی که کیم شک کنه هان فهمیدی؟
-بله اقای جئون
+برو رو تخت
پسر طبق خاسته جونگکوک لباساشو در اورد و رو تخت نشست،جونگکوک بعد از خوردن یازدهمین شات وودکاش لباساشو دراورد و رفت رو تخت مجبور بود مست کنه تا نفهمه داره چیکار میکنه چون محض رضای خدا اون اصلا دلش نمیخواست الان با کارمندش و بعدم با کیم تهیونگ بخوابه فقد واسه اینکه طبق معمول از رو اعصبانیت تصمیم گرفته بود و حالا مجبور بود هر طور که شده به کیم و پارک نزدیک بشه!
ساعت عدد ۸:۲۸ دقیقه رو نشون میداد پس مطمئنن الان پیداش میشد برگشت و به هان نگاهی انداخت میدونست پسر معضبه ولی چارهایی نداشت
+ببخشید هان
پسر با صدای جونگکوک سرشو بلند کرد و به گلدون کنار تخت زل زد
-اشکال نداره رئیس
با شنیدن صدای دو نفری که از بیرون اتاق میومد هول کرده رو پسر خیمه زد ، با دیدن چشمای متعجب هان چشماشو بست و با صدای ارومی زمزمه کرد
+فقد چند ثانیس هان پس گند نزن لطفا جبران میکنم برات فکر کن منم یکی از مشتریاتم
هان سرشو به نشونه فهمیدن تکون داد و چشماشو بست و لباشو رو لبای جونگکوک قرار داد، جونگ کوک بخاطر وودکایی که مصرف کرده بود کمکم داشت هوشیاریشو از دست میداد ولی هنوزم متوجه اتفاقات اطرافش بود، با باز شدن در ثانیهایی بعد صدای بمی تو اتاق پیچید و جونگکوک اون لحظه حاظر بود برای اون صدا جون بده!
_شما اینجا چیکار میکنین؟
جونگکوک لباشو از لبای هان جدا کرد و برگشت سمت کیم
+اقای کیم؟
_جئون؟ اینجا چیکار میکنی؟
+معلوم نیست؟
_چرا ولی فکر کنم باید کارتونو یه جای دیگه ادامه بدین
جونگکوک برگشت و نگاهی به هان انداخت ، از رو پسر بلند شد و به سمت مینی بار گوشه اتاق رفت
+هان میتونی بری
-چشم
پسر با عجله بلند شد و بعد از برداشتن لباساش از اتاق خارج شد
+فکر نمیکردم اینجا ببینمتون!
_همچنین!
=اقای کیم م...اقای جئون؟
قطعا اگر الکل روی مغزش تاثیر نذاشته بود از اینکه جلوی کارمندش لخته حسابی خجالت زده میشد و دیگه پاشو تو کارینو کلاب خودش نمیزاشت ولی الان شرایط کاملن فرق میکرد
+سوبین میتونی بری درم ببند
=ولی...
+برو سوبین!
پسر کوچیکتر با دیدن اخمای درهم رئیسش بدون هیچ حرفی اتاقو ترک کرد
_چیکار میکنی جئون؟
اگر هر ادم عاقل دیگهایی تو اون لحظه لحن محکم و اخمای ترسناک تهیونگو میدید قطعا از اونجا میرفت و خودشو جوری گم و گور میکرد که هیچ احدی نتونه پیداش کنه ولی جونگکوک تو اول لحظه فقد به دو چیز فکر میکرد! نزدیک شدن به کیم و شهوتی که کل وجودشو گرفته بود و باید خودشو خالی میکرد پس به خودش جرعت داد و به سمت تهیونگ قدم برداشت
+مگه اینجارو رزرو نکردی تا یکی از کارمندای من و به فاک بدی؟ خوب حالا به جای کارمندام خودم اینجام و تو هم دقیقا موقعی که داشتم خوش میگذروندم اومدی و مزاحم شدی خوشحال میشم جبرانش کنی!
تهیونگ یکی از ابروهاشو انداخت بالا و به پسر لخت روبهرو زل زد و بخاطر گستاخی پسر پوزخند ترسناکی گوشه لباش جا خشک کرد
_این گستاخیتو بخاطر سالواتور میبخشم و اینکه من امشب ب شدت عصبیم و نمیخوام اذیت شی پس بهتره بری
جونگکوک روبهروی مرد ایستاد و نگاهشو به چشمای وحشی مقابلش داد دستشو بلند کرد و سومین دکمه پیرهن مرد رو باز کرد
_جئون!مستی؟
+هوم
پیشونیشو رو پیشونی تهیونگ قرار داد و خنده سرخوشی کرد
+مستم کیم ولی نه مست اون
و به ووکایی که رو کانتر بار بود اشاره کرد و
خیره به چشمای تهیونگ لبخند زد
+مست این چشمای وحشتیم که داری باهاشون دیونم میکنی
و لباشو روی لبای تهیونگ قرار داد و شلخته بوسیدش تو اون لحظه فقد داشت به گرمای لبای تهیونگ فکر میکرد لبایی که اگر هوشیار بود مطمئنن نگاهشم نمیکرد ولی الان وضعیت کاملن فرق میکرد برای الان فقد میخواست اون لبارو ببوسه!
• • • • • • • • • • • • • • •
گرمی لباش و بدنش چیزی نبود که هر کسی بتونه به راحتی ازش بگذره و تهیونگم از این قضیه مستسنا نبود!
حالا که خوده پسر اسرار داشت به فاک بره تهیونگم قبولش میکرد!
چنگی به پهلو پسر زد و به سمت تخت هدایتش کرد با برخورد پای پسر به لبهی تخت و افتادنش روی تخت پوزخندی زد و کتش و از تنش در اورد
_درش بیار
و با چشماش به کمربندش اشاره کرد و لحظهایی بعد این جونگکوک بود که به جون کمربند و شلوار تهیونگ افتاد
و بلاخره موفق شد کمربند مرد و باز کنه و همزمان شلوار و باکسر مرد و در بیاره
_ برو رو تخت
حالا این تهیونگ بود که داشت به جونگکوک دستور میداد
پسر بدون هیچ حرف اصافهایی خودشو عقب کشید و وسط تخت نشست و نگاه منتظرشو به تهیونگ داد ، با دراوردن پیرهنش رفت رو تخت و چهار دست و پا به سمت پسر حرکت کرد
_گفتم امشب عصبیم وقت خوبیو برای اینکار انتخاب نکردی جئون!
+منم گفتم که باید مزاحمتتو جبران کنی کیم!
_با کمال میل جئون، وسایل کجان
با اشاره پسر به پاتختی کنار تخت خم شد و کشورو باز کرد با دیدن وسایل مورد نیازش پوزخندی زد و برشون داشت
_بچرخ رو زانوهات
با قرار گرفتن پسر تو استایل مورد نظرش و قرار گرفتن سوراخش در معرض دیدش نفسشو بیرون داد و لبش و با زبونش تر کرد بطری لوب و برداشت و بعد از ریختن اون مایع چرب روی سوراخ پسر بدون اطلاع قبلی دوتا انگشتشو وارد پسر کرد
+ا...اههه کیم
با شنیدن صدای معترض پسر نگاهشو به نیم رخ پسر داد
و سرعت انگشتاشو بیشتر کرد
+اهه...اههه فاک
با پیدا کردن نقطه حساس پسر بد از یه ضربه نسبتا عمیق انگشتاشو از پسر خارج کرد که صدای پسر از روی نارضایتی بلند شد، دیلدو رو برداشت و بازم بدون اینکه به پسر اطلاعی بده دیلدو رو واردش کرد و رو اخرین درجه گذاشت
+فا..فاک بهت
_برگرد
+چی؟
_برگرد رو کمر بخواب
+ولی اخ...
_برگرد جئون
با شنیدن صدای مرد که بخاطر تحریک شدنش دورگه شده بود برگشت و رو کمر خوابید که درد بدی تو پایین تنش پیچید و باعث شد اه غلیظی بکشه
تهیونگ نگاهیی به میلهای فلزی روی تخت کرد و نازک ترینشو برداشت، عضو سفت شده پسرو تو دستاش گرفت و سر سوزن و روی وردی پسر تنظیم کرد و با یک ضرب واردش کرد که صدای داد پسر بلند شد
+فاک بهت کیم..فاک.. فاک
خم شد و لبشو به گوش پسر چسبوند
_حواست به حرف زدنت باشه پسر کوچولو تا وقتی بهت اجازه ندادم حق کام شدن نداری فهمیدی؟
+اه...هوم
با شنیدن صدای پسر لبخندی زد و لباشو به گوشش چسبوند و بوسهایی به لاله گوشش زد و شروع کرد به بوسیدن پسر و بوسهاشو تا گردنش ادامه داد، پوست نرم و خوشبوی گردن پسر چیزی نبود که به راحتی ازش بگذره!پس بدون ذرهایی لطافت پوست گردنشو بین دندوناش کشید و شروع کرد به مکیدنش...
•••••••••••••••••••••••••••••••••••••
پسر با حس سوزش پوست گردنش هیسی کشید و دستاشو وارد موهای حالت دار و مشکی رنگ مرد کرد و شروع کرد به کشیدنش ولی تهیونگ بی توجه به درد کشیده شدن موهاش به کارش ادامه داد و وقتی از رنگ گرفتن پوست کاراملی رنگش مطمئن شد گردن پسر و ول کرد و نگاهشو به صورتش داد با قفل شدن نگاهش تو نگاه پسر بدون اینکه متوجه باشه دستشو روی گونهای گر گرفته پسر گذاشت
+جوری نگام میکنی انگار تو همین برخورد دوم عاشقم شدی کیم!
با شنیدن صدای پسر دستشو عقب کشید و نگاهشو به لباش داد، بدون اینکه جوابی بهش بده سرشو جلو برد و لباشو به لبای پسر چسبوند و عمیق بوسیدش با حلقه شدن دست جونگکوک دور گردنش پوزخندی رو لبای پسر زد و زبونش و وارد دهن پسر کرد و گوشه به گوشه دهن پسرو با زبونش لمس کرد، هم زمان که مشغول بوسیدن پسر بود دستشوشو به سوراخ پسر رسوند و دیلدو رو از سوراخ خارج کرد
+اههه کیم!
با شنیدن صدای معترض پسر مکی به لب پایینش زد و ازش جدا شد،بلند شد و به سمت کمد گوشه اتاق حرکت کرد ، با بازکردن در کمد نگاهشو بین شلاقا و دستبندای رنگا رنگ چرخوند، برگشت ونگاهی به پسر روی تخت انداخت که از روی کلافگی داشت پلکاشو بهم فشار میداد و مشغول لمس کردن خودش بود
_دستتو بکش جئون
•••••••••••••••••••••••
جونگکوک با شنیدن صدای مرد چشماشو باز کرد و نگاهشو به مرد داد و بر خلاف خواسته تهیونگ به لمس کردن خودش ادامه داد
•••••••••••••
تهیونگ با دیدن سرپیچی کردن پسر و بی طاقتیش پوزخندی زد و یکی از نازکترین شلاقا رو به همراه دستبندی مشکی رنگ برداشت و به سمت تخت حرکت کرد
_نمیخواستم بهت سخت بگیرم ولی امشب زیادی گستاخ بودی جئون!
با تموم شدن حرفش ضربه نه چندان ارومی به دست پسر که روی عضوش بود زد و باعث شد صدای داد پسر تو اتاق بپیچه و ضربه بعدی رو روی عضو پسر زد که باعث شد جونگکوک از درد به خودش بپیچه، روی پسر خم شد و هر دو دست پسر و برد بالای سرش و با دستبد دستاشو بست و روی لبای پسر لب زد
_حالا یه بار دیگه خودتو لمس کن تا کاری کنم که دیگه دستاتو حس نکنی جئون
با شنیدن نفسای عصبی پسر نگاهشو به چشمای گردش داد و با دیدن اخمای در همش لبخندی زد، اون پسر واسه سر پیچی کردن ازش زیادی شجاع بود و تهیونگ این شجاعت و دوست داشت!
پاهای پسر و از هم باز کرد و بینشون نشست و نگاهش و به سوراخ نبض دار پسر داد و لبهاشو با زبونش تر کرد فقد با نگاه کردن بهش میتونست لذتی رو که قراره تجربه کنه با تمام وجود حس کنه!
نگاهشو به عضو قرمز پسر داد که برای کام شدن داشت التماس میکرد ولی توجهایی نکرد و بعد از برداشتن لوب یکم از اون مایع رو روی عضو سفت شدش ریخت، عضوشو روی سوراخ پسر گذاشت و یه ضرب واردش شد و این حرکتش باعث شد پسر قوسی به کمرش بده و صدای دردمندش تو گوشش بپیچه
+اهه..کیم لعنتی در..درد داره
خم شد و خیره به چشمای دردمند پسر غرید
_خودت این درد و خواستی
و بدون اینکه اجازه بده پسر به سایزش عادت کنه شروع به حرکت کرد
••••••••••••••
با حس دردی که تو پایین تنش پیچیده بود نفس عمیقی کشید و چشماشو باز کرد و با دیدن مرد رو به روش ناخواسته اهی کشید چون فاک! اون مرد به طرز لعنت شدهایی سکسی شده بود و تنها نگاه کردن بهش برای کام شدن پسر کافی بود! وقتی که مرد مستقیم به پروستاتش ضربه زد رفته رفته درد جای خودشو به لذت داد و حالا تنها صدایی که تو اتاق به گوش میرسید نالهای از سر لذت پسر و مرد روبهروش بود، پاهاشو دور کمر مرد حلقه کرد و قوس دیگهایی به کمرش داد، این کارش به تنهایی برای دیونه کردن مرد مقابلش کافی بود تا به ضربهاش سرعت بیشتری بده و پسر رو دیونهتر بکنه
+اهه..شت
_دوسش داری جئون؟
با شنیدن صدای خش دار مرد چشماشو بست
+هوم...اهه
•••••••••••••••
با دیدن قیافه غرق در لذت پسر ضربه عمیقی به نقطه حساس پسر زد و تو سوراخ تنگ پسر که گرماش دیونش میکرد کام شد
_اهههه فاک
+تهیونگ...
با شنیدن اسمش از زبون پسر یکی از ابروهاشو بالا انداخت و منتظر به پسر چشم دوخت
+اون میله فاکیو در بیار درد دارم
نگاهی به عضو قرمز شده پسر انداخت و ملیه رو از عضوش بیرون کشید
+اههه
همون لحظه مایع سفید رنگی به سرعت از عضوش خارج شد و روی شکمش ریخت با دیدن اون مایع سفید رنگ لبخندی زد، خم شد و کوتاه لبای پسر و بوسید
+دستامو باز کن
بعد از باز کردن دستای پسر دستبندو انداخت پایین تخت و به تاج تخت تکیه داد و بعد از برداشت پاکت سیگاری که روی پاتختی بود چشماشو بست، با حس نزدیکی پسر چشماشو باز کرد و نگاهشو به پسر داد
_چیه جئون؟
•••••••••••••••••••
بی توجه به سوال مرد روی پاهای مرد نشست و نگاهشو به چشمای تهیونگ داد هنوز وجودش لبریز از شهوت بود و تهیونگم به خوبی اینو از نگاهش فهمیده بود
_شوخی میکنی؟
بدون جواب دادن به سوال مرد لباشو روی لبای مرد گذاشت و شروع کرد به بوسیدن اون لبای خواستنی، با حلقه شدن دستای تهیونگ دور کمرش بدنشو بیشتر به مرد فشرد و دستاش برای لمس نقطه به نقطه بدن مرد به گردش دراومد
مثل اینکه هر دو شب طولانی رو پیشه رو داشتن!پسر و مردی که غرق در حس خوب بینشون بودن و قصد رها کردن همدیگه رو نداشتن، بی خبر از اتفاقات ناگواری که در قسمت دیگه شهر در حال رخ دادن بود...
•••••••••••••••••••••••••••••••••••••••••••••••••••••
ادامه دارد....
••••••••••••••••••
بازم سلام دخترای قشنگم🥲
دعوام نکنین فقد اومدم بگممم اپ فیک افتاد برای جمعها و از این به بعد تو چنل تلگرامم در حال اپه🤍
YOU ARE READING
𝐌𝐚𝐧𝐝𝐚𝐭𝐨𝐫𝐲 𝐦𝐢𝐬𝐬𝐢𝐨𝐧
Romance𝐆𝐞𝐧𝐫𝐞:𝐑𝐨𝐦𝐚𝐧𝐜𝐞,𝐀𝐧𝐠𝐬𝐭,𝐆𝐚𝐧𝐠,𝐒𝐦𝐮𝐭,𝐌𝐚𝐟𝐢𝐚,𝐂𝐫𝐢𝐦𝐢𝐧𝐚𝐥 𝐂𝐮𝐩𝐥𝐞:𝐕𝐦𝐢𝐧𝐤𝐨𝐨𝐤,𝐒𝐨𝐩𝐞,𝐍𝐚𝐦𝐣𝐢𝐧 𝐔𝐩 𝐭𝐢𝐦𝐞:𝐒𝐮𝐧𝐝𝐚𝐲 𝐖𝐫𝐢𝐭𝐞𝐫:𝐀𝐥𝐚𝐥𝐞𝐡 •جونگکوک عاشق رنگ مشکی بود مشکی مثل روحش،سرنوشتش و زندگیش... ا...