سرشو روی شونه پسر کناریش قرار داد و ریز ریز میخندید..
-تهیونگ ساکت باش.
تهیونگ تک خنده ای کرد و دستشو روی پای کوک کشید و دیکشو از روی شلوار فشار داد.
+ولی داری شلوارمو پاره میکنی دستتو از روی رونای خوشگلم بردار
موهاشو تو هوا تاب داد و پاهاشو روی هم انداخت, جئون خنده ی عصبی سرداد و زیر لب به تهیونگ فحش میداد
-اوه میدونی چیه بیب؟ امشب از کافه خبری نیست.
فرمون ماشینو با سرعت چرخوند و راه رو دور زد,تهیونگ بهت زده از کارش سعی کرد خونسردی خودشو حفظ کنه و تنها کاری که کرد درست کردن موهاش بود و صبر کرد که جونگ کوک ماشینو نگه داره..
نیم ساعت بعد
+هوم جناب میدونستین که نیم ساعته داری منو به نا کجا اباد میبری؟ من سهم توت فرنگی با خامه امروزمو نگرفتم
-نگران نباش. یدونه بزرگشو برات خریدم
ماشین رو کنار یه تپه نگه داشت که از اون بالا تمامی شهر کوچیک شدن و نور چراغا مثل ستاره ها میدرخشن تهیونگ لبشو گزید و با جونگ کوک چشم تو چشم شد. تهیونگ بدون هیچ حرفی کتشو روی تاپش تن کرد.
-بیرون سرده همینجا بمون
+نه ممنونم میرم هوا بخورم
-مگه دلت توت فرنگی با خامه نمیخواست!؟
تهیونگ چشامو ریز کرد و کتش رو دراور
+میدونم یه کاسه ای زیر نیم کاسس جئون.. ببینم واقعا گرفتیش؟
کوک خنده ای سر داد و درو قفل کرد.شروع کرد به باز کردن زیپ شلوارش و دیکشو بیرون کشید. تهیونگ با چشمای گرد شده نگاهش کرد و کوک زبونشو روی لباش کشید
-مگه توت فرنگی نمیخواستی؟. یکمی صاکش بزن که خامش بیاد اونموقع منم ازت هلو رو میگیرم
تهیونگ نیشخندی زد و با اینکه ته دلش لرزید با تخسی جوابشو داد
+هه.. با خودت چی فکر کردی جئون؟ منو به بهونه کافه مباری بیرون که تهش کونمو مورد عنایت قرار بدی؟ خدا نگه دار!
تهیونگ دستشو به سمت دستگیره در برد ولی با قفل شدن دستاش توسط کوک وایستاد
-بار اخرت باشه اینجوری با من حرف میزنی ببینم از اون زبون سه متریت برای کار دیگه ای هم میتونی استفاده کنی؟
جئون موهای تهیونگ رو تو مشتش گرفت و سرشو به سمت دیکش نزدیک کرد سرشو بدون مکث بالا و پایین میکرد و همین باعث میشد تهیونگ عق بزنه..
-اومم.. پس اون دهن فاکیت.. قابلیت های بیشتری هم داره
تهیونگ اشکاشو نادیده گرفت و کلاهک دیکشو گاز گرفت جئون دادی کشید و باعث بیشتر شدن شد عصبانیتش شد
-تهیونگ واقعا فکر کردی من با تو شوخی دارم؟
+مگه توت فرنگی رو موقع خوردن گاز نمیزنن؟
جئون با چهره خنثی صندلیشو عقب داد و تکیه داد
خب.. بیب میتونم پیادت کنم و اون بیرون بدون کتت بمونی یا میتونی مثل یک بچه خوب رو پاهام بشینی؟
تهیونگ به بیرون خیره شد.. زمین پوشیده شده از برف بود و اون جز یک تاپ چیز دیگه ای تنش نبود. ناچار به سمت صندلی راننده رفت و پاهاشو دو طرف صندلی کوک حلقه کرد
+ازت بدم میاد جئون
-منم عاشقتم بیب
تهیونگ نفس عمیقی کشید و لباشو روی لبای کوک قرار داد.. جوری که انگار تشنه لباش بود سخت میمکید و زبونشو با زبون کوک پیوند زده بود
صدای بوسشون پیچید و بزاق دهنشون بهم پیوسته شده بود. کوک تاپ تهیونگ رو پاره کرد و نیشخندی زد
-از همون اولم ازش بدم میومد
کوک لباشو روی نیپلین تهیونگ گذاشت و شروع به مک زدن کرد و با دست دیگش نوک نیپلینشو فشار داد تهیونگ از شدت لذت ناله ای کرد و دستشو روی دیک کوک فشار داد
+لعنت.. بهت جئون..عاههه
کوک شلوار تهیونگ روپایین داد و دستشو اغوانه گرانه روی بوت تهیونگ کشید. اسپنک محکمی زد و تهیونگ لرزی از روی نارضایتی کرد
-نگاش کن... تو که در برابر من سستی چرا پا فشاری میکنی؟ تو که میدونی من اخر به خواستم میرسم!
تهیونگ لبشو گزید و بدون هیچ حرفی اروم روی دیک کوک نشست. از درد هیسی کشید و نفسای گرمشو به گردن کوک کوبید و شروع به تکون دادن بوتش کرد..
+فاک بهت کوک.. فاک
-سوار کار ماهر من!
کوک سرشو داخل سینه تهیونگ فرو برد و شروع به مارک کردنش کرد. تهیونگ ناله هاشو خفه میکرد و باخشم به پیرهن کوک چنگ زده بود
+کوکی.من نزدیکم..
کوک دستشو پایین برد و مشغول مالوندن دیک پسرکوچیکتر شد و تهیونگ تو دست کوک همزمان باهم به کام رسیدن.
تهیونگ خسته تو بدن مردش ولوشد و کوک موهاشو بوسید
-نمیدونم تو چی داری که باعث میشی حتا از داد زدن سرت پشیمون شم
کوک تهیونگ خوابالود رو صندلی عقب قرار داد و کتش رو روی بدنش انداخت
-خرس خوابالود من.. دوست دارم
YOU ARE READING
𝘋𝘢𝘳𝘬 𝘴𝘪𝘥𝘦
Fanfictionاسـمات بـوک؛ وان شات های کوتاه و بلند برای شما و ذهن های پاکیزتون♡