15.Evil Plans

860 169 11
                                    

Jungkook

چهار روز..96 ساعت..5760 دقیقه..14400 ثانیه! هر جور که حساب می‌کردم مدت زمان خیلی طولانی‌ای از آخرین باری که جین رو دیده بودم می‌گذشت.

باور نکردنی بود که چطور اون اسمورف کوتوله جرعت این رو داشت تا جین رو از پیشم بدزده‌. از همون اول هم می‌دونستم که نباید اون دوتا رو باهم تنها بذارم؛ اما به هرحال این اتفاق رخ داده بود. باید همون موقعی که شانسش رو داشتم خوب می‌ترسوندمش تا جایگاهش رو بفهمه. اون حتی جین رو مجبور کرد شماره‌م رو بلاک کنه. شت..بدجوری رو اعصابم بود. مطمئن می‌شم که خوب با عواقب کارش کنار بیاد!

«هیییی...ما اینجاییم...من یکم بستنی هم آوردم.»

جیمین با صدای خوشحالش از ته راهرو فریاد کشید و کاملا فلسفه‌ی در زدن رو نادیده گرفت.

از روزی که به جیم و ته گفته بودم جین فرار کرده، جیمین این رو مأموریت خودش می‌دونست که هر روز بیاد و بهم سر بزنه. یه جورایی می‌خواست که خوشحالم کنه اما من ترحم کسی رو نمی‌خواستم..من فقط به جین نیاز داشتم.

رفتم داخل راهرو و دیدم که تهیونگ هم کنار جیمینه. عجیبه؛ فکر می‌کردم که اون دوتا دیگه باهم حرف نمی‌زنن. یعنی بینشون درست شده؟ از روی صورت‌هاشون که با احمقیت خالص بهم نگاه می‌کنن حدس می‌زنم که نه. گاد..یعنی انقدر سخته که به احساسشون اعتراف کنن؟

«بستنی شکلاتی و توت‌فرنگی‌ آوردم. کدوم رو ترجیح می‌دی؟»

جیمین به بستنی‌های توی دستش اشاره کرد و با یه لبخند گنده گفت.

«جیمین هیونگ..واقعا نیاز نیست همه‌ش بیای اینجا.»

صورتش آویزون شد. ناراحتی رو توی چشم‌هاش می‌دیدم.

«فقط می‌خواستم کمک کنم. می‌دونی...فکر می‌کردم که تو احساس تنهایی می‌کنی چون...چون برادرت ترکت کرده.»

«من به کمکت نیازی ندارم. جین زود برمی‌گرده. و اگه برنگرده خودم می‌رم و پیداش می‌کنم.»

«و چطوری می‌خوای پیداش کنی دقیقا؟»

تهیونگ ازم پرسید.

«بهت گفت که کجا می‌ره؟»

«گفته. و این رو هم می‌دونم که با کیه. اون حروم‌زاده!»

قسمت آخرش رو زیر لب زمزمه کردم.

«پس اگه می‌دونی دلیلی برای نگرانی نمی‌مونه. درسته؟»

«البته که نه! من هیچ راه ارتباطی‌ای باهاش ندارم و نمی‌دونم که حالش خوبه یا نه. و هیچ ایده‌ای ندارم که خوب غذا می‌خوره؟ به اندازه‌ی کافی می‌خوابه؟ یا کسی هست که اگه پسرای دیگه خواستن مزاحمش بشن ازش دفاع کنه؟ من هیچی نمی‌دونم! عملا هیچی!!»

BROTHER COMPLEX || KOOKJINTahanan ng mga kuwento. Tumuklas ngayon