Part 3

52 12 16
                                    

حالا به یاد می‌آورد که اسم اسکروچ در کدوم صفحه‌ی پوسیده‌ی دفترچه خاطراتش نگارش شده بود. اون ایبنزر اسکروچ، پیرمرد ثروتمند و خسیس رمان معروف "سرود کریسمس"، نوشته‌ی چارلز دیکنز بود! اون بینی عقابی، شونه‌های خمیده، پیرهن سفید یک‌دست و کلاه دنباله‌دار با چشم‌های آبی مخوفی که رعشه به دل مخاطب می‌نداختن، تماماً با توصیفات ظاهر اسکروچ توی داستان سرود کریسمس تطابق داشتن!

اجازه داشت دوباره چشم‌هاش رو توی حدقه گرد کنه تا تعجب بیش از حد خودش رو به نمایش بذاره؟ چون به نظر می‌رسید اگر اون شب تماماً به گشت و گذار در یوئیلان‌سوان می‌گذشت، یونگی یقیناً عقلش رو از دست می‌داد!

اسکروچ با "بد خلق‌ترین مخلوق" خطاب شدن توسط‌ سرپرست جانگ، خنده‌ی تمسخرآمیزی سر داد و گفت: بدخلق‌ بودن من رو گردن من ننداز جانگ! دیکنز باید بابت اعصاب نداشته‌ی من جواب پس بده.

اسکروچ پیر بعد از همراهی کردن هوسوک در خنده‌ای تلخ، نگاهی سرشار از انزجار به تیله‌های مبهوت و متعجب یونگی انداخت. طعنه‌آمیز گفت:

_ولی برای چی اون توله‌گوزن باید یه نفر که آرزوش مرگ پدرشه رو بیاره این‌جا؟

یکه خوردن یونگی بابت کلمات بی‌رحمانه‌ای که از جانب اون پیرمرد تیز زبون ادا شدن، دلیلی قاطع برای ممانعتِ اسکروچ از ادامه دادن نبودن:

_می‌خوای یوئیلان‌سوان رو به جایی تبدیل کنی که توش ارواحِ کاج‌ها آدم‌ می‌کشن؟

یونگی مشت‌هاش رو توی هم‌دیگه گره زد و با عجز سرش رو بین شونه‌هاش فرو برد. منتظر ادا شدن دفاعیه‌ای از جانب سرپرست جانگ بود ولی هر چه‌قدر هم که ‌گذشت، تنها سکوت مرد رو در پاسخ به اسکروچ دریافت کرد. نمی‌خواست در مقابل اسکروچ از یونگی دفاع کنه؟ نمی‌خواست بهش بگه نیت اون اگرچه اشتباهه ولی به منظور رهایی دادن مادرش از دست مشقت‌های زندگی‌شه؟

_سرپرست جانگ؟ از کی تا حالا این‌قدر بی‌مسئولیت شدی که آرزوی آدم‌کش‌ها رو برآورده می‌کنی؟ کار تو آدم کشتن توی شب میلاد مسیحه؟

آدم کشتن؟ یونگی قصد کشتن شخص بی‌گناهی رو نداشت بلکه می‌خواست وجود مردی رو که ۲۲ سال تمام زندگی دو شخص رو تباه کرده بود، از صحنه‌ی روزگار محو کنه. اتهام آدم کشتن برای یونگی بی‌رحمانه نبود؟ اون حتی‌ نمی‌خواست پدرش دچار مرگ عذاب‌آوری بشه بلکه مرگ طبیعی‌ زودرس رو براش آرزومند بود!

نزدیک شدن شعله‌ی سوزان شمع به چشم‌های غرق در تفکرش، پسر رو دچار پرش از دنیای درگیری‌های ذهنی‌ش کرد. مرد جوان قدمی عقب‌گرد گرفت تا از مشتعل شدن مژه‌هاش جلوگیری کنه ولی اسکروچ متقابلاً قدمی به جلو برداشت و شعله‌ی شمع رو به منظور نابینا کردن پسر، مقابل چشم‌‌هاش گرفت. رؤیت گره‌ی سگرمه‌هاش کافی بودن تا یونگی یقین پیدا کنه حرف‌های دلخراش‌تری انتظارش رو می‌کشن:

Yuilhan Sowon | SopeWhere stories live. Discover now