- کیتِن؟
اولین کاری که بعد از بستن در خونه انجام داد، صدا زدن گربهش بود. مثل همیشه بیشتر چراغهای خونه روشن بودن تا یه وقت در نبودش اون گربهی لوس توی تاریکی اذیت نشه.کیف گیتارش گوشهی دیوار و نزدیک ورودی خونه رها شد. با چشمهاش دنبال کیتن میگشت و با ندیدنش ناخوداگاه استرس گرفت. سرعت قدمهاش رو بیشتر کرد. اگر توی هال و روی تشک مورد علاقهش پیداش نمیکرد پس مطمئنا به نقطهی امن دیگهش پناه برده بود.
در نیمهباز اتاقش رو هول داد و چشمهاش بالاخره به گوله برفی که روی بالشتش دراز کشیده، افتاد.
- کیتن! فکر کردم موفق شدی از دستم فرار کنی.
با لبخند گفت و خودش رو به تخت رسوند. نزدیک گربهای که فقط با چشمهای درشتش بهش زل زده بود نشست.- بیا اینجا دختر. دلم برات تنگ شده.
کیتن بدون اینکه زیاد مشتاق بنظر برسه از سر جاش بلند شد و اروم توی بغل مرد نشست. دست بزرگ چانیول روی سرش قرار گرفت و نوازشش کرد.- میدونم که ناراحتی کیتن..این مدت اصلا نتونستیم باهم وقت بگذرونیم..
زیر بغل گربه رو گرفت و بالا اوردش تا مستقیم تو چشمهای آبی رنگش زل بزنه : متاسفم. جدی میگم. یه کوچولو بهم وقت بده تا بتونم یه جای دیگه برای کار پیدا کنم. بعدش همهچیز مثل قبل میشه خب؟خیلی احمقانه به نظر میومد اگر چانیول با خودش فکر میکرد که کیتن تمام حرفهاش رو متوجه شده و درک کرده اما پسر اهمیتی نمیداد.
اون لحظه فقط نیاز داشت که درک بشه؛ حتی اگر شخص مورد نظرش یه گربهی پشمالو و بداخلاق باشه.کیتن رو روی زمین گذاشت و از جاش بلند شد. تصمیم گرفت بعد از دوش کوتاهی خونه رو مرتب کنه. یه جورایی توی ذهنش اعتراف میکرد که از دعوا با صاحب باری که توش مشغول بود پشیمونه. چون موضوع فقط خودش نبود، الان تمام گروهش بیکار شده بودن.
نفس عمیقی کشید تا برای بار هزارم توی اون روز لعنت شده خودش رو آروم نگه داره. هیچ بار یا کلابی این اطراف پیدا نکرده بود. اینجا بهترین محله به حساب میومد برای بَند تازهکارش و چانیول رسما همهچیزو خراب کرد.
**
+ بالاخره! فکر کردم قرار نیست سر و کلهت پیدا شه.
بکهیون کاملا طلبکار جلوی در ایستاده بود و نگاه عصبیش رو حوالهی صورت چانیول میکرد.- متاسفم، باید برای کیتن غذا میخریدم. حالا برو کنار.
پسر ریز جثهتر با چرخوندن چشمهاش از جلوی در کنار رفت و گذاشت چانیول وارد زیرزمین کوچیکی بشه که به عنوان استودیو میشناختنش.با تکون دادن سرش و در آخر سلامِ زیرلبی ورودش به جمع چهار نفرهشون رو اعلام کرد. بکهیون و کیونگسو به طور واضحی عصبانیت خودشون رو از پسر مو مشکی با اخم توی صورتشون بروز دادن و چانیول فقط در سکوت به گوشهی دیگهای از استودیو رفت.
YOU ARE READING
𝙋𝙨𝙮𝙘𝙝𝙤 𝙍𝙖𝙫𝙚𝙣
Fanfictionخلاصه : چانیول گیتاریست جوونی که باعث بیکار شدن بَندش شده و حالا یه موقعیت خیلی خوب برای جبران اشتباهش پیدا کرده. 𝐂𝐨𝐮𝐩𝐥𝐞 : 𝐂𝐡𝐚𝐧𝐡𝐮𝐧 𝐆𝐞𝐧𝐫𝐞 : 𝐫𝐨𝐦𝐚𝐧𝐜𝐞, 𝐬𝐦𝐮𝐭, 𝐝𝐫𝐮𝐦 𝐖𝐫𝐢𝐭𝐭𝐞𝐧 𝐛𝐲 : 𝐘𝐮𝐤𝐢