Part 76

339 86 49
                                    


درون اتاقی که به رئیس جدید قبیله نیه تعلق داشت، هوایسانگ نشسته و لی ار در مقابلش ایستاده بود. میزی از یشم روشن ما بین دو فرشته فاصله انداخته بود. روی میز وسایل زیادی به چشم میخورد. کاغذ های سفید، جوهر سیاه و قلم موهایی در ابعاد مختلف. یک سنگ یشم نگه دارنده کاغذ و یک نامه.


مردمک چشم های هوایسانگ مابین خدمتکار وفادارش و نامه در نوسان بود. یک بار به نامه نگاه کرد و بار دیگه به دختر و نگاهش دوباره به پاکت نامه برگشت. رنگ کاغذ اون رو از باقی وسایل روی میز جدا میکرد. رنگی که نه فقط روی میز که حتی تو کل اتاق هوایسانگ کم پیدا میشد.


چند لحظه ی قبل وقتی مشغول مطالعه ی عریضه های جدید اون روز بود صدایی از پشت در اتاقش به گوش رسید. لی ار پشت در اتاق این پا و اون پا میکرد و منتظر دریافت اجازه ی ورود به اتاق بود. ووشیان درون اتاق اصلی و محل استراحت هوایسانگ خوابیده بود. برای ورود به اون اتاق لی ار نیازی به انتظار برای دریافت اجازه نداشت اما اینجا اتاق کار اربابش و در مقابل چشم های بسیاری بود. بنابراین به انتظار ایستاد و وقتی هوایسانگ اجازه ی ورود داد همراه با پاکت نامه بنفشی که به دست داشت وارد اتاق شد. مقابل هوایسانگ قرار گرفت و نامه رو با احترام روی میز گذاشت.


نگاه هوایسانگ ابتدا با تعجب مسیر نامه رو دنبال کرد و بعد رنگ از ناباوری گرفت. اين نامه رو از رنگش بياد اورد اما لعنت بهش از روزي كه اونو دريافت كرده بود شش ماه ميگذشت!


با این حال برای اطمینان پرسید:"این نامه.."


لی ار با خجالت سرش رو پايين انداخت. اون نامه رو اتفاقي ما بين لباس هاي هوایسانگ زماني كه سعي داشت مرتبشون كنه پيدا كرده بود. تصميم داشت اون رو بلافاصله به هوايسانگ برسونه اما اتفاقات پی در پی، جنگ بين قبايل، مرگ رهبر قبیله و جانشینی رهبر جدید، جابه جایی هایی که صورت گرفته بود و در نهایت تبدیل شدنش به پرستار شيطان باعث شد به كل وجود چنین چیزی رو فراموش كنه.


هوایسانگ دستش رو تکیه گاه سرش قرار داد و شقیشه اش رو مالید. همزمان غر زد:"ميزاشتي يكم ديگه تحويلش ميدادي! مثلا هيچ وقت!"


فقط  لی ار نبود که وجود نامه رو فراموش کرد. هوایسانگ هم کوتاهی کرده بود.


هوايسانگ با اخم به لی ار اشاره كرد اتاق رو ترك كنه. تنبيه براي بعد، بايد اول از محتواي فراموش شده نامه با خبر میشد. پاكت رو برداشت و با برش منظمی باز كرد. رنگ بنفش نامه خبر از مبدا اون میداد و اگر شامل اطلاعاتی از جنگ میشد، بهتر بود با فراموش كردن وجود چنين اطلاعات مهمي خودش و خدمتكارش رو از این حجم از بی کفایتی ميكشت!

Tears Of An Angel ♡.Where stories live. Discover now