کی غذای من رو خورد؟

120 32 11
                                    


عصر گشنه‌اش شده بود،وارد آشپزخونه شد و بعد از باز کردن چند تا از کابینت‌ها تونست کمی خوراکی برای درست کردن غذا پیدا کنه.
بعد از درست کردن رول نیمرو،یادش اومد که به غذا نمک نزده.
نمکدون رو برداشت ولی باز هم مثل همیشه خالی بود و هیچکس پرش نکرده بود.
سره‌ی نمکدون رو باز کرد،از نمک پرش کرد و دوباره سره‌اش رو روش گذاشت.

جین نگاهی به غذای خوشمزه‌ای که خودش درست کرده بود،انداخت و گفت:
-اول برم یه دوش بگیرم،بعد برمیگردم همه‌تون رو میخورم.
حوله‌اش رو برداشت و سوت‌زنان رفت حموم.

نامجون تازه از خواب بیدار شده بود،به سمت آشپزخونه راه افتاد تا چیزی برای خوردن پیدا کنه.
با دیدن غذای روی گاز،چشم‌هاش برقی زد.
یه دونه از سوسیس‌های توی تابه رو مزه کرد.
-جین یادش رفته بهش نمک بزنه.
نمکدونی که اونجا بود رو برداشت و روی سوسیس‌ها پاشید ولی سره‌ی نمکدون باز شد و کل نمک‌ها روی سوسیس‌ها ریخت.

نامجون شوکه به کوه نمک روی غذا نگاه میکرد،حتی نمیتونست پلک بزنه.
-اوه....نباید به نمکدون دست میزدم.
دوید تو هال و به ته‌یونگ که مشغول فیلم دیدن توی گوشیش بود،گفت:
-تهیونگ به کمکت احتیاج دارم.
تهیونگ لبخند مستطیلی شکلش رو زد و گفت:
-خراب کاری کردی؟!

نامجون سرش رو تکون داد و با همدیگه رفتن تا گندکاری نامجون رو جمع کنن.
تهیونگ به کوه نمک نگاه کرد و گفت:
-هیونگ ناراحت نباش الان جاروبرقی رو میارم و نمک‌ها رو جمع میکنیم.
تهیونگ فورا رفت داخل اتاق و با جاروبرقی برگشت.

نامجون لوله‌ی جاروبرقی رو گرفت و تهیونگ با نشون دادن لایک،علامت داد که روشنش میکنه.
با روشن شدن جاروبرقی،همه‌ی نمک‌های روی سوسیس‌ها رفت داخل جاروبرقی ولی مشکل اینجا بود که جین اون سوسیس‌ها رو به حلقه‌های کوچیک تکه تکه کرده بود و اون‌ها هم رفتن داخل جاروبرقی.

جین با حوله اومد توی آشپزخونه و گفت:
-اینجا چیکار میکنید؟
تهیونگ و نامجون با ترس برگشتن و به جین نگاه کردن.
تهیونگ به نامجون چسبید تا جلوی گاز رو بگیرن،به جاروبرقی توی دستشون اشاره کرد و گفت:
-هیچی هیونگ گفتیم یکم تمیزکاری کنیم،تو اینجا چیکار میکنی؟

جین یکم بهشون نگاه کرد و گفت:
-صابون تموم شده بود،اومدم صابون ببرم.
نامجون لبخندی زد و گفت:
-چیزی لازم داشتی به ما بگو،لازم نیست از حموم بیای بیرون.
جین صابون رو برداشت و در حالی که داشت میرفت حموم،از همونجا داد زد:
-غذایی که روی گازه رو نخورید تا من بیام!

تهیونگ فورا جاروبرقی رو باز کرد و سوسیس‌ها رو از توش درآورد.
نامجون به سوسیس‌هایی که گرد و خاک بهشون چسبیده بود،نگاه کرد و با چندشی گفت:
-این‌ها دیگه قابل خورن نیستن.
تهیونگ همه‌ی سوسیس‌ها رو توی بشقاب کنار سینک گذاشت و گفت:
-اتفاقا هنوز قابل خوردن هستن،بیا کمکم کن تا این سوسیس‌های شور گرد و خاکی رو بشوریم و خشکشون کنیم.

بعد از اینکه چیزی که تهیونگ گفته بود رو انجام دادن،سوسیس‌ها رو مثل اولش توی تابه ریختن و از آشپزخونه اومدن بیرون و رفتن داخل اتاق خودشون.
کمی بعد صدای جین بلند شد که گفت:
-کی غذای من رو خورده؟تهیونگ؟نامجون؟بیاید بیاید اینجا!

تهیونگ و نامجون با استرس وارد هال شدن و به جین نگاه کردن.
نمیشد از توی صورتش چیزی تشخیص داد.
جین تابه‌ی خالی رو بهشون نشون داد و گفت:
-مگه نگفتم صبر کنید تا منم بیام؟چرا همه‌اش رو خوردید؟
تهیونگ و نامجون با تعجب به همدیگه نگاه کردن،خیالشون از بابت اینکه جین غذا رو نخورده راحت شده بود، ولی پس کی غذا رو خورده بود؟

تهیونگ و نامجون شونه‌اشون رو بالا انداختن و گفتن:
-ما نخوردیمش.
جیمین همزمان وارد هال شد و چشمش به تابه‌ی توی دست جین افتاد:
-هیونگ تابه رو من شستم،بعد از اینکه غذای داخلش رو خوردم.
هر سه‌تاشون با ناراحتی به جیمین نگاه کردن.
جین ناراحت از اینکه دیگه غذایی نیست و تهیونگ و نامجون ناراحت از اینکه جیمین اون غذا رو خورده.

جیمین دستی پشت گردنش کشید و با خجالت خندید:
-ببخشید تا چشمم بهش افتاد نتونستم جلوی خودم رو بگیرم،چون کم بود فکر کردم برای من کنار گذاشتید ولی.....با اینکه مزه‌ی خاک میداد،خیلی چسبید.
تهیونگ و نامجون نگاهی به همدیگه انداختن،توی نگاهشون این سوال بود که چرا غذا کم بود؟یعنی دیگه کی از اون غذا خورده؟

*******************************

بیچاره جیمین که غذا نصیب اون شد🥲😂تازه تابه رو هم شست😂

به نظرتون دیگه کی میتونسته از اون غذا خورده باشه؟🥲🤣

امیدوارم که با خوندنش خنده از روی لب‌هاتون کنار نره🙂❤

شما هم همچین تجربه‌ای داشتید؟😄

اگر موضوع یا پیشنهادی دارید که میخواید بنویسمش،بهم بگید💙😇

📬با نظراتتون بهم انرژی بدید

یادتون نره ستاره رو رنگی کنید و ووت بدید⭐⭐⭐⭐⭐⭐⭐⭐⭐⭐⭐⭐⭐⭐

۱۴۰۱/۱۲/۱۶

BTS ADVENTURES Where stories live. Discover now