یونجون:وای چت شده رفتی سم دادن به خوردت
یونگی:خوابم میاد
یونجون:الاغ صبح که دیر اومدی خوابت هم میاد
یونگی:اخه تو که نمیدونی توی اتاق رییس چی گذشت
یونجون:دیوونه نشده بودی که شدی
یونگی:هعی
یونجون:خفه....
یدفعه در اتاق تهیونگ باز شد و با عصبانیت اومد بیرون تعجب کردم که یدفعه چش شده
یونگی:رییس...
تهیونگ:ساکت
اروم رفتم سرجام نشستم و با خودم گفتم نکنه از ایناس که یه شب باهاته و بعدش سرد میشه
یونجون به تهیونگ چشم غره رفت و اداش رو در اورد
یونجون:فکر کرده کیه اه چندش
یونگی:تو نبودی الان میگفتی خوشتیپه
یونجون:نه بابا روحه بوده
یونگی:اره بابا
یونجون:هعی مردیم از سینگلی
تهیونگ:جلوی همه رییسات از سینگلی حرف میزنی
یونجون:نه
تهیونگ:خوبه
یونگی:جانمممم کجای سینگلی خوبه؟!
تهیونگ:همه جاش
یونگی:کجاششش
تهیونگ:الان من تا 2 دقیقه پیش رل داشتم اما الان سینگلم احساس میکنم یه بار سنگین از روی شونه هام اومده پایین
یونگی:رییس یکم جدی باش
تهیونگ:اهم اوکی
یونجون:خفه خون بگیری رییس به این شوخی کجا میخوای پیدا کنی
تهیونگ:راست میگه بیا بریم یجا دیگه شوخی کنیم
یونگی:بدون من کجا منم میام
یونجون:جایی نرفتیم ها
یونگی:گمشو
تهیونگ:تام و جری شما دوتایین بخدا
یونگی:نخیر من گنگم بالاس
یونجون:گنگ من بالاس نه تو
یونگی:چرا
یونجون:هم قدم بلندتره هم جسم بزرگتره
یونگی:تف توی این شانس
یونجون:🤘🤘🤘
یونگی:درد 1 ساعته من هیونگتم
تهیونگ:خب حالا پرو نشین بشینین پا کاراتون
یونجون:باش
یونگی:باید بگی چشم
یونجون:نمیخوام
یونگی:خر
یونجون:چشات دراد
یونگی:حسود
یونجون:اینه
YOU ARE READING
fake love
Fanfictionدو افسر پلیس که عاشق همن ولی هرکدوم با افکار متفاوت یکی فقط برای نیاز جنسیش و دیگری برای احساساتش *قسمتی از فیک* یونگی:همه حرف هات دورغ بود ازت متنفرم تهیونگ:کاری میکنم عاشقم بشی مثل روز اول کاپل ها:تهگی - کوکجین