betray

623 91 265
                                    

جونگکوک/ اگوست 2028

زندگی مثل دریا میمونه...ابی، زلال، و پاک...اما وحشتناک، خشن و مرگ‌اور...

ورود به دریا قوانینی داره که من بلد نبودم!...

اولین باری که میخواستم شنا یاد بگیرم رو خوب یادمه...قدم کوتاه بود و کف استخر به پاهام نمیرسید...ترسیدم، خیلی خیلی ترسیدم...

ولی وقتی پاهام رو داخل آب گذاشتم لبخند زدم. دوباره حسِ 'من میتونم خودم شنا کنم' بهم دست داد و خودم رو داخل آب انداختم...

از حس خنکیش مور مورم شد و لبخند زدم...اما نمیدونستم این خوشی زودگذره، مسمووومه...

آب قوانینی داره، و یکی از اونها اینه که اگر تسلیمش بشی و بدنت رو به امواجش بسپاری...میگذاره داخلش شنا کنی و خوش بگذرونی، اما اگر بخوای دست و پا بزنی و تلاش کنی خودت رو از داخلش نجات بدی، تو رو غرق میکنه...

من ناشی بودم!...شروع به دست و پازدن کردم تا نجات پیدا کنم...اما آب من رو بیشتر و بیشتر داخل خودش کشاند. من رو بیشتر درون خودش برد و وقتی نفس کم اوردم بهم ثابت کرد تو هیچی نیستی!!...

تو هیچی رو نمیتونی کنترل کنی!!...

جین هیونگ؛...من...دارم غرق میشم!!

______________

*جونگکوک*

نمیدونم شش، هفت، یا هشت ماهه که از نبودن جین میگذره و تنها توصیفی که میتونم در مورد خودم توی این مدت انجام بدم اینه...

یه مرده‌ی متحرک!...یه ادمی که فقط نفس میکشه...کسی که فقط غذا میخوره تا زندگیش ادامه پیدا کنه...

تازه میفهمم زندگیه بدون جین، چقدر کسل کننده و تکراریه!!...خوابیدن، مست کردن، گریه کردن، غذا خوردن، گذروندن وقتای بیخود و اضافیم و دوباره خوابیدن!!

یک ماه اول فقط میخوابیدم و مست میکردم...تا اینکه جین خبردار شد و کلی سرزنشم کرد. بهم گفت چیزای جدید رو امتحان کنم...

دَنگ...تجربه‌های جدید هم فایده‌ای نداشت!...

گواهینامه‌ی موتور گرفتم...توی بوکس حرفه‌ای‌تر شدم...هر روز باشگاه رفتنم رو شروع کردم و زمانای خالیم رو داخل کمپانی گذراندم...

ولی انگار قسمتی از بدنم خالیه...دقیقا...اینجا...

قلبم!

یک شب قبل از اعزامش با هم بودیم...اون خسته بود و زود خوابید!...اما من تمام شب رو بیدار ماندم و بهش نگاه میکردم...با موهای کوتاه، شبیه پسرای تخش و شیطونی شده بود که ۲ دقیقه وقت گذراندن باهاشون باعث میشه سر گیجه بگیری..

چشمهام قرمزه...دیگه مرطوب نیست!...اخه به قدری اهسته گریه کردم که حتی چشمهام هم از اشک ریختن خسته شد...

𝐖𝐈𝐓𝐇 𝐘𝐎𝐔 | 𝐊𝐨𝐨𝐤𝐣𝐢𝐧Where stories live. Discover now