سلام سلام. من نئون هستم.
این اولین فنفیکمه که جدی دارم مینویسم و پابلیش میکنم.کاراکتر زین این داستان رو از چنل گیسندروم گرفتم، درواقع این کاراکتر بود که باعث شد دنیاش رو گسترش بدم و این داستان به وجود بیاد. امیدوارم دوستش داشته باشید.
داستان تو قرن هفتم میلادی اتفاق میافته. یه سرزمین فانتزی که انسانها تنها نژادش نیستن و ما جادوگر، شفابخش، ذهنخوان و چند تا نژاد دیگه داریم.
زین یه شفابخشه که توسط یه جادوگر دزدیده میشه. اما متوجه میشن نیروی جادو داره پس پیش اونها بزرگ میشه و به عنوان خانواده قبولشون میکنه.
اما وقتی ۲۱ سالش میشه، شکارچیهای جادوگر بهشون حمله میکنن و تعداد زیادی از عزیزان زین رو میکشن. زین روباره وارد اجتماع انسانی میشه، اما متوجه مسائلی میشه که میفهمه تهدید بزرگی در انتظار همه است، پس تمام تلاشش رو میکنه تا جون خودش و بقیه رو نجات بده.
فنفیک از زیامه و توش لری و نایل هم حضور دارن.
*دیگه نمیدانم چی بگم، به بزرگی خودتون ببخشید و برید پارت اول رو بخونید. امید است دوستش داشته باشید و داستان رو ادامه بدید.
ESTÁS LEYENDO
The moon is calling
Fanficزین پسر شفابخشی که با جادوگرها بزرگ شده، متوجه میشه زندگی جادوگرها و هر نژاد دیگهای تو خطره. اون بهکمک دوست جادوگرش و ذهنخوانی که بهتازگی باهاش آشنا شده، تصمیم میگیرن مانع نابودی نژادها بشن، اما تو این راه قدرتهای بزرگی مقابلشون قرار دارن...