گوشی کوک زنگ خورد
کوک:الو
نامجون:سلام کوک
کوک:سلام رئیس
نامجون:کوک شوگا پیشته دیگه؟
کوک:بله
نامجون:به تهیونگ هم گفتم بیاد تو هم با شوگا بیان پیش من
کوک:چشم رییس
کوک:شوگا پاشو باید بریم
شوگا:کجا؟من با تو هیچ جا نمیام
کوک:میریم پیش رئیس که بگی می خوای پیش کدوممون بمونی
شوگا حسی داشت که نمی دونست چیه
خوشحال بود چون می تونست از شر کوک خلاص بشه ولی بخواتر تجاوز بهش داغون شده بود
هم خجالت می کشید به کسی بگه این موضوع رو هم حس میکرد اگه بگه اونا شوگا رو مقصر می دونن
شلوار بگ مشکی بلند و بلوز آستین بلند و یقه اسکی پوشید که کسی مارک هایی که کوک گذاشته رو نبینه
***
سویون و سوجین کلی نقشه کشیدن ولی هر کدوم رو اومدن اجرا کنن به بمب بست رسیدن که دیگه سویون گفت:سوجین گفتم که نمیشه بیخیال شو دیگه
سوجین:من بیخیال نمیشم!حتما باید یه راهی باشه
سویون:عه واقعا؟پس خودت تلاش کن چون من دیگه خسته شدم
سوجین:باشه!
سوجین داشت به یه نقشه ی جدید فکر می کرد و سویون هم داشت به این فکر می کرد که دیگه چه بلایی قراره سرشون بیاد که دو نفر اومدن داخل اتاق بدون هدر دادن ۱ ثانیه آمپول تو رگ سوجین و سویون زدن و بیهوششون کردن
***
هوسوک داشت کل شهر رو دنبال جنی گشته بود ولی کسی ازش خبردار نبود و جنی هم انگار غیب شده بود
هوسوک هم دیگه انگیزه ای نداشت و مثل جنازه ها رو مبل افتاده بود
هوسوک با خودش میگفت:اوف این چه مصیبتی بود که گیرش افتادیم؟
وای خدا یعنی الان شوگا حالش چطوره؟
ولی عذاب وجدانش هم از یه طرف اذیتش می کرد
تقصیر منه همه چی تقصیر منه باید یه طوری تو خونه نگهش می داشتم وااای اصلا چرا در رو قفل نکردم و کلیدش رو قاسم نکردم؟وای اگه نمی ذاشتم شوگا بره اینطوری عزیز ترین آدمای زندگیمو
از دست نمی دادم
داشت همین طوری خودشو سرزنش می کرد که باز دوباره زنگ در خورد
هوسوک که چند روز پیش تو نامه بهش گفته بودن که دوباره نامه میگیره بدو بدو رفت سمت در و در رو باز کرد و بله یه نامه ی دیگه ولی فقط نامه بود و تو هیچ جعبه ای نبود
هوسوک نامه رو برداشت و خوند
نامه:
خب هوسوک میبینم که جنی رو نتونستی پیدا کنی
حق داری جنی هم پیش ماست
خب نظرت چیه؟
همه ی دوستات پیش ما هستن تو نمی خوای بیای؟
اگه می خوای می تونیم بیاریمت
ولی اگه به پلیس گفتی چی؟
البته فکر کنم شوگا اونقدر برات ارزش داشته باشه که بخواترش هیچی به پلیس نگی.
چند روز دیگه دوباره برات نامه میفرستم و تک تک کارایی که میگم رو انجام بده باشه؟
البته اگه می خوای دوستاتو بیینی
هوسوک:وای خدا تو کی هستی؟
با دوستام چیکار داری؟
***
سویون و سوجین تو یه اتاق دیگه بیدا شدن ولی جز اونا یک دیگه هم بود
سوجین:سویون ما رفتیم تو به اتاق دیگه
سویون:اره
سویون چشمش به یه طرف دیگه افتاد و شوکه شد:نه.....تو؟
سوجین:باورم نمیشه....
____________
پارت قبل خیلی طولانی بود ولی این یکی رو کم کردم دیگه شما به بزرگیتون ببخشید💅

ESTÁS LEYENDO
Mafia in bloody night|مافیا در شب خونین(تهگی)
Fanfic⭕️این فیک کامل شده⭕️ کاپل اصلی:تهگی کاپل های فرعی:جونگهوپ(جونگکوک و جی هوپ)و(جنی و نامجون)و(سوجین و سویون):ببخشید اسم شیپ دوتای آخری رو نتونستم پیدا کنم تاپ:تهیونگ|باتم:شوگا ژانر:معمایی روز های اپلود:هر روز و اگه یه روز نشد روز بعدش بیشتر آپلود م...