( 🔞 اگه با اسمات و تجاوز مشکلی دارید
رد بشید و بزنید جلو🔞)
لب هاش رو روی لب های جونمیون کوبید و مک عمیقی از لب پایینش گرفت.
صدای ناله های جونمیون از درد دستبند و حس و حال عجیبش، لابهلای صدای بوسهی وحشتیانهی سهون بگوش میرسید.سهون چنگی به موهای نرم و بهم ریختهی جونمیون انداخت و سرش رو به سمت عقب کشید
- فکر میکردم که اینقدر فوقالعاده باشی اما حتی یک درصد هم تصور نمیکردم فقط با گرفتن همچین قیافه ای به خودت، باعث شی اینقدر از خود بیخودم کنی.
جونمیون چشمهای سرخ از اشکش رو روی هم فشار داد و برای چندمین بار، از سهون خواست تا رهاش کنه.
اما چیزی که نصیبش شد، فشار دست سهون روی عضو نرم و خوابیده اش بود.
- بس کن بیبی.. میدونم که خوشت میاد بهم اعتماد کن.صدای هقهق جونمیون، همزمان با پایین کشیده شدن شلوار و شرتش، بلند شد
- خ... خواهش میکنم.. ولم کن خواهش میکنم.دستهای بزرگ سهون، روی لپباسنش نشست و انگشت های اشاره اش، به سمت سوراخ منقبض بینش رفت.
جونمیون چشمهای ملتمسش رو به پوزخند وحشتناک روی لب سهون داد.
بدنش بخاطر مواد مخدری که به رگ دستش تزریق شده بود تاب مقاومت نداشت و فقط میتونست از چشمهاش استفاده کنه و اشک بریزه.دست سهون، بعد از چنگ محکمی که به باسنش زده بود، جلوی صورتش اومد.
از چشمهاش میشد شوق و هیجان و طمع رو به خوبی دید.
وقتی سهون انگشت اشارهاش رو روی لبهای جونمیون کشید، ناخودآگاه روی لبهای خودش هم نبض رو احساس کرد.سرش رو برای بار دوم جلو برد و بوسهی خیسی روی لبهای پسرک نشوند .
زبونش رو روی لب پایین جونمیون و بعد روی دندونهاش، که سعی میکردن جلوی ورود زبون سهون رو به داخل دهنش بگیرن، کشید و انگشتش رو وارد دهن جونمیون کرد.
با دست دیگه اش فشاری به گردن خوشتراش جونمیون وارد کرد و وقتی دهن جونمیون از درد باز شد، سه انگشتش رو همزمان داخل دهنش سر داد : فاک!زمزمه کرد و شروع به لمس داخل دهن جونمیون کرد.
زبون نرمش و نفس تند و تیزش رو روی انگشت هاش حس میکرد و لعنت؛ دلش میخواست با دستهاش اون دهن لعنتی رو بفاک بده.چندباری صدای عوق زدن جونمیون رو شنیده بود ولی اینقد محو تصاحب دهنش بود که اگه میخواست هم نمیتونست توجهی کنه.
همونطور که دستش رو تندتند داخل دهن جونمیون حرکت میداد، پایین تنه هاشون رو به هم میمالید و سرش رو داخل گردن جونمیون فرو برد و گاز محکمی ازش گرفت.
پوست لطیف گردنش رو به داخل دهنش کشید و بعد از اینکه حسابی با زبونش خیسش کرد، با مک محکمی، رد کبودی از خودش به جای گذاشت.
YOU ARE READING
Decanting
Fanfictionنام فیک : Decanting کاپل: هونهو نویسنده: kim.cotton ژانر: رمنس / اسمات / برشی از زندگی خلاصه داستان : مطمئن بود هیچ انسانی حاضر نیست عاشقش بشه. چه کسی میتونست ادعا کنه عاشق سهونی شده که همچین شغل زننده ای داره؟ حتی خود سهون هم حاضر نبود با همچین...