بعد از مدت زمان زیادی به واتپد اومدم با یک داستان کوتاه...
این داستان ۴ پارت داره که همه رو باهم پابلیش میکنم.بازتاب حس غمی که داشتم باعث شد این داستان رو بنویسم در قالب دو شخص زین و لیام (البته زین نقش اصلی ای در داستان نداره)و امیدوارم نه اینکه لذت بخش برای شما باشه بلکه یاداور حس هاتون باشه که بدونید تنها نیستید:)
خلاصه این داستان نه غم انگیز هست از نظر من و نه حتی امید دهنده بلکه واقعیت زندگیست.خلاصه ای بیشتر از این یک جمله برای این داستان مناسب نیست که قسمتی از اهنگ Fourth of July از Sufjan Stevens هست:
We're all gonna die
همه ما میمیریم•پ.ن و پیشنهاد:اول داستان رو به ترتیبی که پابلیش کردم بخونید و اگه دوست داشتید بعد برعکس بخونید یعنی براساس ترتیب تاریخ ها
-Jazliva
-29/12/1401