Part 4

1.2K 152 5
                                    

" دلیل اونا چی بود؟ "

تهیونگ وقتی توی استودیو با جیمین تنها شدن همش اصرار می‌کرد.

" تا حالا هیچوقت اون نگاه عاشقانه و عشق آتشی رو توی چشمات ندیدم "

جیمین دستشو توی موهاش کرد. حس می‌کرد توی احساساتش غرق شده‌.

" من حتی نمیدونستم تو به مردا علاقه داری نه اینکه واسم مهم باشه یا به من ربطی داشته باشه ، اما من چطور تا الان متوجه نشدم؟ "

وقتی تهیونگ این جمله رو گفت جیمین از حرکت ایستاد. هر چند که از اعماق وجودش میدونست تهیونگ اونو بخاطر این موضوع قضاوت نمیکنه، اما شنیدن این حرفا به طور مستقیم نقطه ای از قلبش رو هدف می‌گرفت و باعث می‌شد کمی شکسته بشه.. با چشمای اشک آلود به بهترین دوستش نگاه کرد و تهیونگ شوک شده چند بار پلک زد و با گیجی پرسید:

" نکنه فکر کردی قراره ازت متنفر بشم؟ درسته؟"

" نه! نه ، تو اولین نفری هستی که اینو فهمید‌.. واسم سخته"

تهیونگ به سمتش رفت، شونه هاشو گرفت و مجبورش کرد توی چشاش نگاه کنه

" خب من اولین نفر نیستم جونگکوک قبل از من فهمید "

جیمین از گریه کردن متنفر بود. گریه کردن خیلی احمقانه ست ولی نمیتونست جلوش رو بگیره. تمام اعصابی که برای حفظ این راز داشت و تمام حس گناهی که بابت حرف نزدن درمورد این بخش از زندگیش داشت ، از بین رفت.

" متاسفم- "

" نباش "

تهیونگ دستاشو دورش حلقه کرد. اونو تو بغلش گرفت و اجازه داد تا گریه کنه.

" من واقعا ناراحتم که توی تایپت نیستم‌‌.. یه استریت که معروف و ثروتمند و هاته "

جیمین بین گریه هاش خندید ، اشک هاشو پاک کرد و تهیونگ رو ول کرد.

" متاسفم که زودتر بهت نگفتم "

" اصلا نگرانش نباش. هر کاری رو به موقع خودش انجام بده "

تهیونگ گفت و یبار دیگه ثابت کرد بهترین دوست دنیاست.
جیمین نفس عمیقی کشید و متوجه شد تهیونگ توی فکر رفته. لبخندی بهش زد.

" من توی دبیرستان خیلی حسودی کردم وقتی فهمیدم که سومین روت کراش داره "

" اوه خدایا ، واقعا داشت ؟"

تهیونگ آهی کشید و با ناراحتی پیشونیش رو لمس کرد و بعد خندید..

" خدای من.. من خیلی باهات دعوا کردم فکر میکردم تو فقط داری باهاش بازی میکنی وقتی با سومین قرار گذاشتم حس کردم تو ضربه میخوری ولی یبار بهت گفتم ما فقط تا یه ماه بعدش باهم قرار گذاشتیم "

𝘜𝘯𝘥𝘦𝘳𝘸𝘦𝘢𝘳 𝘓𝘰𝘰𝘬𝘴 𝘉𝘦𝘵𝘵𝘦𝘳 𝘞𝘩𝘦𝘯 𝘐𝘵'𝘴 𝘖𝘧𝘧 ! (ترجمه)Where stories live. Discover now