part5🔞🚫

1.3K 115 12
                                    

.
.
.
مخلوط رایحه من و آلفای کیوتم همراه هر نفس، تنفس میشد و این دلپذیر ترین بخش اتاقمون بود....توی این دو هفته تجربه ای نزدیک به سکس نداشتم و من...خب اولین بارمو قراره به آلفا کوچولوم بدم....روی تخت گذاشتمش و شروع به در آوردن لباس هاش کردم که نگاه لرزون نگرانشو بهم دوخت
+د..ددی؟!
_هیششش نگران نباش...همه جیز خوب پیش میره
نگاهمو به بدن زیباش دادم و بوسه ای روی مارک گردنش نشوندم...رد های محوی از وحشی گری های گذشتم روی بدنش مونده بود که اعصابمو خرد میکرد....اعصانی بودم...از خودم..چطور تونستم همچین کاری با این بچه کنم...به پاهای برهنش رسیدم و نگاهی به واژن و خروجی باسنش کردم...زخم های در حال ترمیم اطرافش کاملا به چشم میاد....اخم محوی روی صورتم شکل گرفت...باید بدنشو تقویت کنم....پاهاشو بستم و لباسای خودمم در آوردم
_خوب بهم گوش بده کوک...وقتی توی هیتم کنترل خودمو از دست میدم و نمیتونم راهنمایت کنم....اول از هر چیزی باید بدونی باید کامتو توی رحمم خالی کنی و توی هیت ما نات میکنیم....وقتی این اتفاق افتاد تحت هیچ شرایطی تکون نخور تا خالی شی...خب فهمیدی؟
خیلی کوتاه و با تردید سری تکون داد و  باعث لبخند محوم شد...قوطی لوب رو از کشو در آوردم و بهش یاد دادم چطور انگشت هاشو تماما چرب کنه و کمی گشادم کنه....
وجود انگشت های بلند و استخونیش داخلم همراه با ضربه هایی که میزد حس عجیب اما لذت بخشی داشت....میدیدم چطور دیکش تکون های کوچیکی میخوره و در آخر با کمی ساک زدن سفت سفتش کردم
_خیلی خوب حالا مثل انگشتات آروم واردش کن و سعی کن پروستاتمو پیدا کنی
آلفا کوچولوم سریع یاد میگرفت ولی محتاط بود و این حس خوبی بهم میداد...بخاطر آلفا بودنش بزرگ بود و دردی که به دیواره های مقعدم میداد باعث ناله های جیغ مانندم شده بود....با جایی گرفتن کامل اون جسم بزرگ ناله عمیقی کردم
_اههه فاک....یکم صبر کن و بعد حرکت کن یادت نره باید دنبال پروستاتم بگردی
بعد از چند دقیقه کوتاه جلو و عقب شدنشو حس میکردم...نفس های سنگین میکشید و مشخص بود براش سخته.....یکمی طول کشید ولی بالاخره اون نقطه رو پیدا کرد و ضربه هاشو ادامه داد‌....
_اهههه...ا..اگه...اههه.قراره...همیشه اینقدر....اهههه..آروم ب...باشییی...از دفعه دیگه ازت سواری میگیرم.....با خالی شدنش هر دو کمی آروم گرفتیم و آلفا بی جون روی تخت افتاد...اولین بارش بود تاپ بود و انتظار انرژی زیادی ازش نداشتم...بوسه ای رو مارکش گذاشتم
_خیلی خوب یاد گرفتی الفا..ددی برات جایزه داره....
سمت پاهاش رفتم و لیس کوچیکی روی واژنش زدم و شروع به بفاک دادنش با زبونم کردم...ناله هاش اتاقو پر کرده بود و تحریک شدن دوباره‌ میدیدم....ازش جدا شدم و بی توجه به نگاه سنگینش سمت اتاق بازی رفتم و ویبراتور و پلاگی برداشتم میدونم دوست داره هر دو سوراخش پر باشه....باسنش چرب و آماده کردم و ویبراتور را واردش کردم....لرز کوچیکی کرد اما نشانه های لذت رو در چهرش میدیدم پلاگ رو برای بستن راه خروج ویبراتور تنظیم کردم و بهد از روشن کردنش و شنیدن صدای نالش دیکمو وارد واژن تنگش کردم....خرگوشکم جیغ کوتاهی زد و از درد به گریه افتاده بود...متاسفم.. متاسفم که بدن زیبات باعث میشه دلم بخواد رد های زخم روش بیندازم...سعی کردم با زدن ضربه های عمیق به نقطه لذتش کمی تحمل رو براش آسون تر کنم...بعد از چندی هر دو ارضاع شدیم....بخاطر آرومی آلفا درد زیادی نداشتم و میتونستم بدنشو تمیز کنم....چند روز دیگه هیتم شروع میشه...میدونم دوران سختی رو پیش رو داریم....نگاهی به باشیم انداختم که با چشم های خمار بهم خیره شده و برای اولین بار با خواست خودم بوسه ای روی لب های سرخش نشوندم و به خواب رفتنش رو تماشا کردم....برنامه های زیادی برای آینده در ذهنم با این آلفای کیوت دارم اما ب ای الان خوابین در حالی که یه خرگوش پنبه ای توی بغلمه میتونه بهترین کار ممکن باشه.....

___________________________

سلام به همه
ببینین کی برگشته...هوهو

حقیقتا اسمات نویس ها رو تحسین میکنیم......خیلییییی سختههههههههعه با این که کلا ۶۰۰ تا کلمه بود ولی از شدت خجالت و سخت بودنش هیچی ازم نموند دیگه
امیدوارم خوشتون بیاد
و
من غلط بکنم دیگه اسمات بنویسم
دوستار شما زی💜

omega world Tahanan ng mga kuwento. Tumuklas ngayon