♡Part6♡

84 17 0
                                    


کای بعد از بیرون اومدن از سوپر مارکت سر چرخوند تا دی او رو پیدا کنه و طبق انتظار پیداش نکرد, بیخیال به راهش ادامه داد و سمت اداره ی پلیس رفت همینطور که خیلی جنتلمنانه قدم میزد و احساس خودشیفته بودنش گل کرده بود توی راهرو روی یکی از نیمکت ها دی او رو دید که نشسته خوابش برده, جلوش ایستاد و مانع نور شد, شکلات تلخی که دی او توی سوپر مارکت جا گذاشته بود گذاشت تو دست دی او

"چرا هنوز اینجا ایستادی؟!"

با صدای دی او سه متر از ترس پرید

"تو چرا اینجا خوابیدی و نمیری خونه...مگه اینجا بیمارستانه؟"

"چه ربطی داشت؟"

کای خودشو زد به اون راه

"هیچی...فقط خواستم یچی بپرونم"

یکی از چشم غره های ترسناک دی او رو دریافت کرد و بدون خداحافظی رفت تو دفتر و در رو بست.

♡_____♡_____♡

از صبح عمارت توی آرامش خاصی فرو رفته و همه چیز آرام اداره میشد, مشکلی پیش نیومده و این وضعیت واقعا بی ثابقه بود یه آرامش قبل از طوفان و قراره امروز یا فردا یه آشوب بزرگ به پا شه, لوهان در سکوت مشغول آماده کردن میز صبحانۀ ارباب بود و عغذای بکهیون رو آماده کرده بود که بعد از خروج ارباب براش ببره.

صدای قدم های استوار خون آشام به گوش میرسید و این به این معنیه که حالش خوبه و کاری به کسی نداره, ارباب پارک توی همون سکوت صبحانش رو خورد و برگشت به اتاقش, لوهان با تعجب میز رو تمیز کرد و غذای بک رو برداشت تا براش ببره; در اتاق اقای پارک رو زد صدای آرومی اجازۀ ورودش رو داد, چانیول یه ربعی میشد که رفته بود بیرون برای ملاقات با شاهزادۀ خون آشام های اندونزی .

وارد اتاق شد غذا ها رو روی میز گذاشت و بکهیون هم نشست پشت میز, با جای دندان نیش روی گردنش مواجه شد, وحشت کرد و محکم بازوهای بک رو گرفت و تکونش داد

"هی بک! این چیه؟"

بکهیون خیلی آروم تر و بی حال تر از قبل حرف میزد

"هیچی, فقط پشه نیشم زد"

"من سال هاست که دارم تو قلمرو خون آشام ها زندگی میکنم به من دروغ نگو"

بک بیچاره که از دیشب فقط ترس و استرس بهش وارد شده بود با وحشت بلند شد و از لوهان فاصله گرفت

"تو هم یه هیولایی!! دورشوووو!!!"

لوهان از ریکشن عجیب بک شوک شد

"بکهیون خوبی؟ من هم یه آدم مثل خودتم هیولا کیه؟"

با سرعت سرش رو تکون داد و عقب عقب رفت

"چیه؟ چ...چ...چیک...کارم...دا...ری؟ نزدیک من نیا برو!"

حرفی نزد ترجیح میداد صبر کنه تا بک آروم تر شه

Has llegado al final de las partes publicadas.

⏰ Última actualización: Jul 11, 2023 ⏰

¡Añade esta historia a tu biblioteca para recibir notificaciones sobre nuevas partes!

Say goodbye to your lovely life💔🩸Donde viven las historias. Descúbrelo ahora