Part 2

53 0 0
                                    

از شدت گردن درد از خواب بیدار شدم و از روی تختی که روش خوابم برده بود بلند شدم و نشستم و دستی روی صورتم کشیدم.فکر کردم فرانچ منو گذاشته روی کاناپه.

-هی فرانچ کی کارت تم....

فراچسکو رو به روم نبود...مانتیگو بود و داشت داخل لپتاپش کاراشو انجام میداد.جا خوردم و رفتم عقب.

میا:اقای رابرتسون...فرانچ..فرانچسکو کجاست؟

دستش رو روی صورتش کشید و همینجوری که با لپتاپش کار میکرد گفت:به نظر میاد چند ساعت پیش رفته

شوک داشتم نگاهش میکردم و یک خنده ی عصبی زدم:یعنی چی که رفته من دقیق کنارش بودم چطور بدون من رفته

به ساعتم نگاه کردم.2 صبح بود و هوا از تاریک هم تاریک تر بود.

اروم زیر لب گفتم:حالا چجوری برم خونه تو این تاریکی و تنهایی

دستم رو گذاشتم رو صورتم .

مانتیگو:من میرسونمت بگیر بخواب تا کارم تموم بشه

سرم رو بالا اوردم و نگاهش کردم:کی تموم میشه؟

مانتیگو:نزدیک 4

خنده ی عصبی:فکر کنم امشب از خونه پرتم کنن بیرون

از سرجام بلند شدم:میدونی چیه؟ممنون خودم میرم خسته نباشید

متوجه ی خنده ی مسخره ای که زد شدم ولی به روی خودم نیاوردم.کیفم رو برداشتم و پالتوم رو پوشیدم.سوار اسانسور شدم و دکمه ی طبقه ی همکف رو زدم. 

از نگهبانیه جلوی در ورود/خروج خداحافظی کردم و از ساختمون خارج شدم.

همه جا از شدت تاریکی محو بود و فقط هاله های نور کمی روی زمین از پرژکتور ها باعث میشد جلوم رو ببینم.جلوی پالتوم رو سفت به هم چسبوندم و اروم و با لرز قدم برمیداشتم.

هوا سرد تر شده بود.گوشیم رو در اوردم  و از خودم سلفی گرفتم

((فرانچسکو زودتر از من از شرکت خارج شده و الان من توی این تاریکی وحشتناک باید تنها به خونه برم.لعنت بهت فرانچ تلافی میکنم))

*شیر در صفحه ی فیسبوک*

حس کردم کسی داره پشت سرم قدم برمیداره و به پشت سرم سریع نگاه کردم اما فقط یک حس بود و کسی اونجا نبود .تاحالا توی شب تنهایی جایی نرفته بودم خونه و هرجا می رفتم فرانچ کنارم بود .تا خونه هم حدود 20 دقیقه دیگه راه بود و داشتم به این فکر میکردم توی این 20 دقیقه و توی این تنهایی یا جنازم به خونه میرسه یا مورد تجاوز قرار میگیرم یا اصلا به خونه نمیرسم.

پشت سرم رو که نگاه کردم دیدم از شرکت زیاد دور نیستم پس راه منطقی این بود که برگردم شرکت و منتظر بمونم که مانتیگو کارش تمام بشه و من رو به خونه برسونه.

You've reached the end of published parts.

⏰ Last updated: Jul 24, 2023 ⏰

Add this story to your Library to get notified about new parts!

اقای رابرتسونWhere stories live. Discover now