بالاخره کلاس خسته کننده با استاد جینگ تموم شده بود.
کش و قوسی به بدنش داد و کتاباش رو جمع کرد تا به سلف بره.
آلفاش تا شب نمیاومد و این یعنی هر کاری که دلش میخواست میتونست انجام بده.
بعد از گفتن خسته نباشید به استاد راهش رو به سمت سلف کج کرد و همزمان اطراف رو میپایید.
با دیدن فرد مورد نظرش با خوشحالی به سمتش دوید و بغلش کرد.
جیمین لبخند زیبایی به تهیونگ زد.
تهیونگ ظاهری عصبی به خودش گرفت و به دوستش توپید.
+ میشه دقیقا بگی این چند روز کدوم گوری بودی جناب مین جیمین؟!
جیمین به قیافه عصبانی و کیوت تهیونگ خندید.
- بیا بریم بشینیم، قول میدم همش رو برات تعریف کنم.
+ قول دادی ها!
هر دو به سمت یکی از میز ها حرکت کردند و روی اون جا گرفتند.
تهیونگ هیچ صبری نداشت تا بفهمه چه اتفاقی افتاده.
و جیمین...خب اون یکم استرس داشت.
+ بگو دیگه جیمین جون به لبم کردی.
جیمین اطراف نگاه کرد.
- خب... راستش... یادته چند روز پیش یکم حالم بد بود... خب... من و یونگی تو هیتم رابطه داشتیم و الان من... من فهمیدم باردارم.
تهیونگ تا چند لحظه فقط شوکه نگاه میکرد.
+ بار... دار... چی تو بارداری؟
تهیونگ با دادی که زد باعث شد تمام افراد حاضر به سمتشون برگردن.
لبخند خجالتی زد و سرش رو به نشونه معذرت خواهی تکون داد.
جیمین سرش رو پایین انداخت.
- آره باردارم
تهیونگ مطمئن شد که اشتباه نشنیده.
+ ولی...چرا...هنوز درست تموم نشده.
- خب... یونگی... اون دیگه طاقتش رو نداشت... منم لزومی نمیدیدم این خواسته آلفام رو انجام ندم.
تهیونگ هنوزم باورش نمیشد.
اصلا باور نمیکرد جیمین همچین حماقتی کرده باشه.+ پس... دانشگاهت چی؟
- میخوام انصراف بدم... البته فعلا!
+ چییییی! انصراف بدی!
- آرومتر تهیونگ آره، میخوام بچم تو سلامت کامل به دنیا بیاد.
+ من... من واقعا درکت نمیکنم... به هیچ عنوان حاضر نیستم به خاطر یک توله دانشگاهم رو ول کنم.
YOU ARE READING
𝑻𝒓𝒐𝒖𝒃𝒍𝒆𝒔𝒐𝒎𝒆 𝒎𝒐𝒏𝒆𝒚
Werewolf[ کامل شده] تهیونگ امگایی که از بچه ها وحشت داره و متنفره! و همینطور فکر میکنه هیچوقت قرار نیست بچه دار بشه. اما دقیقا در همون موقع پدر همسرش براشون شرط میذاره. شرط اینکه درصورت بچه دار شدن تمام اموالش رو به نام اونها میزنه! 𝑵𝒂𝒎𝒆 : 𝑻𝒓𝒐𝒖...