part 1

1.3K 160 10
                                    

بالاخره کلاس خسته کننده با استاد جینگ تموم شده بود.

کش و قوسی به بدنش داد و کتاباش رو جمع کرد تا به سلف بره.

آلفاش تا شب نمی‌اومد و این یعنی هر کاری که دلش می‌خواست می‌تونست انجام بده.

بعد از گفتن خسته نباشید به استاد راهش رو به سمت سلف کج کرد و همزمان اطراف رو می‌پایید.

با دیدن فرد مورد نظرش با خوشحالی به سمتش دوید و بغلش کرد.

جیمین لبخند زیبایی به تهیونگ زد.

تهیونگ ظاهری عصبی به خودش گرفت و به دوستش توپید.

+ میشه دقیقا بگی این چند روز کدوم گوری بودی جناب مین جیمین؟!

جیمین به قیافه عصبانی و کیوت تهیونگ خندید.

- بیا بریم بشینیم، قول میدم همش رو برات تعریف کنم.

+ قول دادی ها!

هر دو به سمت یکی از میز ها حرکت کردند و روی اون جا گرفتند.

تهیونگ هیچ صبری نداشت تا بفهمه چه اتفاقی افتاده.
و جیمین...

خب اون یکم استرس داشت.

+ بگو دیگه جیمین جون به لبم کردی.

جیمین اطراف نگاه کرد.

- خب... راستش... یادته چند روز پیش یکم حالم بد بود... خب... من و یونگی تو هیتم رابطه داشتیم و الان من... من فهمیدم باردارم.

تهیونگ تا چند لحظه فقط شوکه نگاه می‌کرد.

+ بار... دار... چی تو بارداری؟

تهیونگ با دادی که زد باعث شد تمام افراد حاضر به سمتشون برگردن.

لبخند خجالتی زد و سرش رو به نشونه معذرت خواهی تکون داد. 

جیمین سرش رو پایین انداخت.

- آره باردارم

تهیونگ مطمئن شد که اشتباه نشنیده.

+ ولی...چرا...هنوز درست تموم نشده‌.

- خب... یونگی... اون دیگه طاقتش رو نداشت... منم لزومی نمی‌دیدم این خواسته آلفام رو انجام‌ ندم.

تهیونگ هنوزم باورش نمی‌شد.
اصلا باور نمی‌کرد جیمین همچین حماقتی کرده باشه.

+ پس... دانشگاهت چی؟

- می‌خوام انصراف بدم... البته فعلا!

+ چییییی! انصراف بدی!

- آروم‌تر تهیونگ آره،  میخوام بچم تو سلامت کامل به دنیا بیاد.

+ من... من واقعا درکت نمی‌کنم... به هیچ عنوان حاضر نیستم به خاطر یک توله دانشگاهم رو ول کنم.

𝑻𝒓𝒐𝒖𝒃𝒍𝒆𝒔𝒐𝒎𝒆 𝒎𝒐𝒏𝒆𝒚Where stories live. Discover now