هوسوک🐿
داشتم تو بالکن کتاب میخوندم،ب جز ی میز گرد سفید رنگ و دوتا صندلی راحتی چیز دیگ ای تو بالکن نذاشته بودم ساده بودنشو ترجیح میدادم
🐥تق تق ددی اینجاس؟
🐱اره موچی بیا
یونگی دست جیمینو کشید و با هم اومدن تو بالکن
🐿چی شده؟
جیمین چتریای صورتیشو کنار زد و یونگی نشست رو پای چپم
عینکمو از روی چشمام برداشتم دستامو باز کردم و جیمینم پرید ت بغلم
🐥هوسوکی؟
مشغول ور رفتن با دکمه های لباسم شد
موهاشو نوازش کردم
🐿بله بیبی
🐥مگ من بیبی نازت نیستم
🐿هستی
🐥مگ من امگای خوشگلت نیستم
🐿هستی
🐥مگ منو دوس نداری
🐿دارم
🐥خب پس ی چیزی میگم ب حرفم گوش کن
🐿میشنوم
نگاهی ب یونگی ک بیخیال سرشو گذاشته بود رو شونه ام انداخت
پای راستمو انداختم بالا،ب خودش اومد
🐥من میگم این هفته نریم خونه پدرت
🐿همچین قصدی نداشتم
🐥میدونم ک باید بهشون احترام بزا-چییییییی
خندیدم
🐿این هفته قراره بریم خونه کوک و نام
🐥ییییی اخ جووونننن
از روی پام بلند شد و همزمان ک کمرشو از خوشحالی تاب میداد رفت تو خونه
دستی رو کمر یونگی کشیدم
🐿تو خوبی؟
🐱خابم میاد
🐿الان؟تازه ساعت 5 عصره
🐱هیسسسس بزا بخابم
🐿اینجا سردت میشه برو تو تخت بخاب
🐱همینجا.میخام.بخابم
🐿باشه
الان ی الفای مطیع گیرم اومده مثلا؟
اروم اروم میزدم پشتش،کمرشو تکونی داد
🐱نکن، خابم میپره
×قربان،قهوه تون
🐿ممنون ناهیون،یکم تنقلات ام بیار برام
×همین الان
ناهیون رفت پایین و چند دیقه بعد با دو تا سینی پر از تنقلات برگشت بالا
YOU ARE READING
Caramel Scent
Randomنام فیک:caramel scent ژانر:فانتزی،امگاورس،اسمات،+18 کاپل:کوکوی،سپمین،نامجین نویسنده: 𝓕𝓪𝓵𝓵𝓮𝓷𝓐𝓷𝓰𝓮𝓵 خلاصه:3 تا زوج خاص ک اتفاقات خاصی ام براشون میوفته،چ اتفاقاتی؟بخونین و دنبال کنین #1taehyng #1 sopemin #1 امگاورس