10

308 73 230
                                    


به به سلام بیبیای مننننننن ....و چقدر مامی دیر کرده🥲🥲

ببخشید..حالتون چطوره ؟ هفته بدون آپ مامی چطور گذشت.🫂🫂

عکسو دارین ادیت یکی از بیبیامه🥲🥲ذوق زده شدم براش

خوب خوب هوای کامنتارو داشته باشید که کلی دلم واسه غرق شدن تو دنیای داستان ها و کلام های بیبیام تنگ شدهههه...بعد از کلی درگیری تفریح داشته باشم و یه...قهوه💃

خدمت بیبیام......💞

□□□□□□□□□□□□□□□□□□□□

وقتی فرمانده بدون هیچ حرفه اضافه ای و تنها تعظیمی کوتاه سمت میز بزرگ نقشه اومد.. امپراطور با مخالفت گفت : اما فرمانده پارک درحال درمانند.

جیمین با نگاهی کوتاه به ولیعهد اونهم بعد از چهار روز... مخالفت کرد و پاسخ امپراطور رو داد: زخم من به طور کامل ترمیم شدن امپراطور و البته حق با ولیعهدِ من بیشتر از هر کسی به این مناطق مسلطم.

جیمین نمیدونست چرا انقدر پیگیر اون نگاه کوتاه شد..طوری که باعث بشه همون لحظه نگاه هردو رو مستقیما بهم متصل کنه.

وقتی جیمین با اون لحن اروم و بی تردید حرف زد و پیشنهادِ فرماندهی رو تایید کرد شاهزاده برای یک لحظه دچار تردید شد....اما بعد با این بهانه که اون امگا، یک فرماندست و این وظیفه اونه سعی در پس زدنه حس بدش کرد.

( داداشم چند چندی؟🤨)

امپراطور: بسیار خوب...

امپراطور دیگه مخالفتی نکرد و به حرکت انگشت های فرمانده پارک خیره شد که شروع به توضیح دادن روی نقشه کرد.

جیمین: من قبلا کاملا از این منطقه بازدید داشتم برخلاف مرزه آبادِ جنوب و دشتیه شرق شمال پر شده از کوه های بلند و کوتاهه..مخفی شدن توی این پستی بلندی ها قابلیت حمله بیشتری به شورشی ها میدن اما سرما زمستون این وقت سال در اونجا به شدت زیاده....به تجهیزات بیشتری نصبت به چیزی که اونجا قرار داره نیاز داریم....حتی شک دارم خود شورشی هاهم توان ایستادگی جلوی اون سرما و مخفی شدنِ بینشو داشته باشن.

..

جلسه رفته رفته با بحث و گفتو های فرمانده ها و باقی حضار بالا گرفت.
دیگه حتی به مدت یک ثانیه هم نه جیمین و نه تهیونگ بهم نگاه نکردن و فقط مقصد نگاهشون به نقشه روی میز می‌رسید.

تهیونگ حتی اگه میخواست به فرمانده امگا نگاه کنه با یاد اوری اتفاق چند شب پیش از این حرکت صرف نظر میکرد...حس میکرد اگه  بهش خیره بشه چیزی مثل گناه رو مرتکب شده.

برای همین بی اعتناییه نگاه بهتر از زنجیر شدن بهش بود.

جیمین تمام مدت متوجه سردیه شاهزاده شده بود جوری که حتی نوع مخاطب قرار گرفتنش نصبت به فرمانده لی هم متفاوت بود.

◇ 𝒔𝒕𝒂𝒓𝒕 𝒂𝒈𝒂𝒊𝒏 ◇Where stories live. Discover now