Part 3: This isn't a date, Mingyu

129 22 45
                                    

آهنگ پیشنهادی: 

Seven PM- BSS(SeungKwan, DK, Hoshi) ft, Peder Elias

***

مینگیو رو همون جا به امان خدا ولش نکرده بودن. وقتی که خورشید کم‌کم قصد می‌کنه باروبندیل خودش رو جمع کنه و آسمون رو به ماه بسپاره، ونوو بیدارش می‌کنه. مینگیو نگاهی به اطرافش میندازه و با جای خالی سوکمین و چان روبرو میشه:

- اونا کی رفتن؟

- یه ساعت پیش. حوصله‌شون سررفته بود.

مینگیو خمیازه‌ای می‌کشه و از جاش بلند میشه:

- چرا بیدارم نکردی؟

ونوو همزمان که از جاش بلند میشه و بدون اینکه به چشماش نگاه کنه، میگه:

- نمی‌دونم. فکر کردم بذارم یکم دیگه هم بخوابی.

و واقعیتش مینگیو انتظار همچین جوابی رو نداشت. برای اینکه واسه یه ساعت ونوو رو معطل خودش کرده، حس بدی پیدا می‌کنه.

- مجبور نبودی...

- بیخیال.

ونوو لبخندی می‌زنه:

- قبل از اینکه خورشید غروب کنه بیا بریم. چاقوم رو با خودم نیاوردم تا ازت در مقابل گرگ‌ها محافظت کنم.

مینگیو آهی می‌کشه و بدون اینکه نیاز داشته باشه دستش رو بگیره، پشت سرش به راه میفته.

- راستش رو بخوای، من با هنرهای رزمی آشنام. پس به نظرم من اونی هستم که از تو محافظت می‌کنم.

- احمق جان، قول میدم تو اونی هستی که به محض دیدن سایه گرگ، پا به فرار بذاری. اونا بزرگ و غول‌پیکرن.

- مثل گرگ‌های توی twilight؟

- کجا؟

- Twilight.

- چی هست؟

ونوو در حالی که کاملا گیج به نظر می‌رسه‌، می‌پرسه و مینگیو به ونوو زل می‌زنه تا ببینه جدی میگه یا نه.

اون جدیه.

خب این طورها هم نیست که خودش فن بزرگ این مجموعه فیلم باشه (سانگچول مجبورش کرده بود که کلش رو تماشا کنه) ولی اون فیلم‌ها اون زمان خیلی گل کرده بودن و فکر می‌کرد که همه در موردشون می‌دونن. انگاری اشتباه می‌کرده.

- آه هیچی. فراموشش کن.

مطمئن نیست که چرا حس بدی پیدا کرده ولی یهو پنچر میشه چون که ونوو با چیزی احمقانه و بی‌معنی مثل twilight آشنا نبوده. انگاری که خب که چی؟ کیه که اهمیت بده؟

ولی انگاری مینگیو اهمیت میده.

وقتی که ونوو اون رو به خونه می‌رسونه، مینگیو شبش رو با چت کردن با هم‌اتاقی‌اش، سانگچول، و دیدن ویدیوهای احمقانه یوتیوب می‌گذرونه تا زمانی که حس می‌کنه مغزش برفکی شده. کنار مادربزرگش توی پذیرایی نشسته تا هم اون رو همراهی کرده باشه و هم مادربزرگش بتونه درامای موردعلاقه‌اش رو ببینه.

Catch the Stars_ Persian translation (Minwon/Meanie)Where stories live. Discover now