Number:5
"ON"دکمه ضبط رو فشرد و سمت جسم زخمی روی زمین رفت. اون کاملا مقابل دوربین قرار داشت و همه حرکاتش توسط اون لنز کوچیک ضبط میشد.
یقه لباس مرد مسن رو گرفت و اون رو روی زمین جلوتر کشید...طوری که به دوربین نزدیک تر باشه.
مرد دیگه جونی تو بدنش نمونده بود و مدام خون بالا میاورد.
دستکش های خونیش رو با یه دسته جدیدشون عوض کرد و قبلی ها رو روی میز گذاشت.
چاقوی دسته نقرهایش رو برداشت و سمت مرد زخمیِ روی زمین رفت. مرد بیچاره با دیدن درخشش چاقو، توی اون فضای نسبتا تاریک ناله بی جونی کرد و خواست خودش رو عقب بکشه..اما بی فایده بود.
سرنوشت اون قطعا مرگ در اون لحظه بود...
اون باید کشته میشد،...حالا به هر وسیلهای...لباس مرد رو بالا زد و چاقو رو با فشار کمی، طوری که خیلی عمیق وارد نشه تو قفسه سینش فرو کرد و دستش رو به سمت پایین حرکت داد و یه خراش بزرگ ایجاد کرد.
مرد دیگه نایی برای فریاد نداشت اما دردِ بریدگی رو با گوشت و خون حس میکرد و فقط آرزو داشت لحظه مرگش هر چه زودتر برسه.
دست و پای بی جونش رو حرکت داد و ناله خفهای کرد...
تنها کاری که از دستش بر میومد..کمی مکث کرد و دوباره مسیر چاقو رو عمیق تر برید...
خون بیشتری روی زمین جاری شد...
سمت میز رفت. دستکش های قبلیش رو برداشت و داخل دهان مرد جا داد..
دهانش رو با چسب پوشوند و بعد از بستن دستاش، اون رو کشون کشون سمت اتاقک تاریکی برد.
با باز کردن در و انداختن مرد داخل اون اتاق تاریک، تونست صدای خفیف حشراتی که داخلش نگه داری میکرد رو بشنوه...
در رو با شتاب بست..
سمت دوربین قدم برداشت و بالاخره خاموشش کرد."OFF"
***
گوشی رو با حرص روی میز انداخت و رو به بقیه گفت:
-یه قتل دیگه!
جونگکوک با شتاب سرش رو از روی میز کتابخونه برداشت و رو به جیمین گفت:
-شوخی میکنی!؟
جیمین سرش رو به نشونه " نه " تکون داد.
ناله پسر بلند شد و دوباره سرش رو روی میز کوبید.
در همون حال با صدایی که کمی خفه به نظر میرسید غرغر کنان گفت:
-چرا زمانی که ما تصمیم میگیریم درباره آخرین قتل های زنجیرهای اسپانیا تحقیق کنیم باید چنین اتفاقی بیوفته؟

YOU ARE READING
Number Eight
Mystery / Thriller[Completed] قتل های سریالی شهر مادریدِ اسپانیا که ذهن همه رو به خودش مشغول کرده و از قاتل خبری نیست! قاتلی که از خودش تنها یه شماره و لکه هایی از خون به جا میزاره..اما... هفت تا دوست کرهای و هم دانشگاهی، دانشجو های رشته افسری تصمیم میگیرن برای پایا...